اشعار زیبا و ادبی - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

تنها نگاه بود و تبسم میان ما


تنها نگاه بود و تبسم


اما نه


 گاهی که از تب هیجان ها


بی تاب می شدیم


گاهی که قلبهامان


می کوفت سهمگین


گاهی که سینه هامان


چون کوره میگداخت


دست تو بود و دست من این دوستان پاک


کز شوق سر به دامن هم میگذاشتند


وز این پل بزرگ پیوند دست ها


دلهای ما به خلوت هم راه داشتند


یک بار نیز


یادت اگر باشد


وقتی تو راهی سفری بودی


یک لحظه وای تنها یک لحظه


سر روی شانه های هم آوردیم


با هم گریستیم


تنها نگاه بود و تبسم میان ما


ما پاک زیستیم


ای سرکشیده از صدف سالهای پیش


ای بازگشته از سفر خاطرات دور


آن روزهای خوب

تو آفتاب بودی


بخشنده پاک گرم


من مرغ صبح بودم


مست و ترانه گو


اما در آن غروب که از هم جدا شدیم


شب را شناختیم


در جلگه ی غریب و غمآلود سرنوشت


زیر سم سمند گریزان ماه و سال


چون باد تاختیم


در شعله شفق ها


غمگین گداختیم


جز یاد آن نگاه و تبسم


مانند موج ریخت بهم هرچه ساختیم


ما پاک سوختیم ما پاک باختیم


ای سرکشیده از صدف سالهای پیش


ای بازگشته ای خطا رفته


با من بگو حکایت خود تا بگویمت


اکنون من و توایم و همان خنده و نگاه


آن شرم جاودانه


آن دست های گرم


آن قلبهای پاک


وان رازهای مهر که بین من و تو بود


ماگرچه در کنار هم اینک نشسته ایم


بار دیگر به چهره هم چشم بسته ایم


دوریم ..... هر دو دور


 با آتش نهفته به دلهای بیگناه


تا جاودان صبور




سه شنبه 92/8/14 | 9:8 صبح | khedri | نظر

 

شعر شاعران معروف درباره خال

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را

صائب تبریزی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد / نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد / نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند / نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

محمد عیادزاده:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را / مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً / که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را / فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را ؟؟؟




سه شنبه 92/8/14 | 9:7 صبح | khedri | نظر

 

گلواژه های ناب و پرمحتوای زندگی
دو چیز را همیشه فراموش کن:

خوبی که به کسی می کنی

بدی که کسی به تو می کند


همیشه به یاد داشته باش:

اگر در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار

اگر در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار

اگر در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار

اگر در نماز ایستادی دلت را نگه دار


دنیا دو روز است:

یک روز با تو و یک روز علیه تو

روزی که با توست مغرور مشو

و روزی که علیه توست مایوس نشو

چرا که هر دو پایان پذیرند


آموختن را بکار ببند:

به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش نگاه ندارد

به دستانت بیاموز که هر گلی ارزش چیدن ندارد

به دلت بیاموز که هر عشقی ارزش پرورش ندارد


سه چیز را از هم جدا کن:

عشق، هوس و تقدیر

چون اولی مقدس است و دومی شیطانی

اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی

در دنیا فقط 3 نفر هستند که بدون هیچ چشمداشت و منتی و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را برطرف میکنند، پدر و مادرت و نفر سومی که خودت پیدایش میکنی، مواظب باش که از دستش ندهی و بدان که تو هم برای او نفر سوم خواهی بود چرا که در ترسیم تقدیرت نیز نقش خواهد داشت.

چشم و زبان، دو سلاح بزرگ در نزد تو هستند
چگونه از آنها استفاده میکنی؟ مانند تیری زهرآلود یا آفتابی جهانتاب، زندگی گیر یا زندگی بخش؟

بدان که قلبت کوچک است پس نمیتوانی تقسیمش کنی
هرگاه خواستی آنرا ببخشی با تمام وجودت ببخش که کوچکی اش جبران شود.


هیچگاه عشق را با محبت، دلسوزی، ترحم و دوست داشتن یکی ندان
چون همه اینها اجزاء کوچکتر عشق هستند نه خود عشق.


همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به او توکل کن
آنگاه می بینی که چگونه قبل از اینکه خودت دست به کار شوی، کارها به خوبی پیش می روند.


از خدا خواستن عزت است
اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است.

از خلق خدا خواستن خفت است
اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است.


هر چه می خواهی از خدا بخواه و در نظر داشته باش که برای او غیر ممکن وجود ندارد
و تمام غیر ممکن ها فقط برای کسانیست که
از ایمــان دل بریده اند و امیــد را به دل راه نمی دهند.



سه شنبه 92/8/14 | 9:5 صبح | khedri | نظر

 

تو هم جزو اینا هستی؟؟

بعضی ها !

 بعضی آدم ها اینطوری هستن شما چطور ؟؟
 



بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،

بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،

بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،

بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی،

بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند.

بعضیها حمال کتابند،

بعضیها بقال کتابند،

بعضیها انباردارکتابند،

بعضیها کلکسیونر کتابند

بعضیها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان،

بعضیها اصلا‏ قیمتی ندارند،

بعضیها به درد آلبوم میخورند،

بعضیها را باید قاب گرفت،

بعضیها را باید بایگانی کرد،

بعضیها را باید به آب انداخت،

بعضیها هزار لایه دارند

بعضیها ارزششان به حساب بانکیشان است،

بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفکر جماعت نه،

بعضیها را همیشه در بانکها میبینی یا در بنگاهها.

بعضیها در حسرت پول همیشه مریضند،

بعضیها برای حفظ پول همیشه بیخوابند،

بعضیها برای دیدن پول همیشه میخوابند،

بعضیها برای پول همه کاره میشوند.

بعضیها نان نامشان را میخورند،

بعضیها نان جوانیشان را میخورند،

بعضیها نان موی سفیدشان را میخورند،

بعضیها نان پدرانشان را میخورند،

بعضیها نان خشک و خالی میخورند،

بعضیها اصلا نان نمیخورند،

بعضیها با گلها صحبت میکنند،

بعضیها با ستارهها رابطه دارند.

بعضی ها صدای آب را ترجمه میکنند.

بعضی ها صدای ملائک را میشنوند.

بعضی ها صدای دل خود را هم نمیشنوند.

بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمیدهند.

بعضی ها در تلاشند که بیتفاوت باشند.

بعضی ها فکر میکنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست.

بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست.

بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود میدانند.

بعضی ها فکر میکنند پول مغز میآورد و بی پولی بی مغزی.

بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر میکشند.

بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه میگیرند.

بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمیکشند.

بعضی ها یک درجه تند زندگی میکنند، بعضیها یک درجه کند.

هیچکس بیدرجه نیست.

بعضی ها حتی در تابستان هم سرما میخورند.

بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی میکنند.

بعضی از آدمها فاصله پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ.

بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر،

بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی.

بعضی ها به پز میگویند پرستیژ

بعضی ها خیلی جورهای مختلف هستند.

شما چطور؟ آیا شما هم از این بعضی ها هستید ؟؟؟




سه شنبه 92/8/14 | 9:5 صبح | khedri | نظر

 

 

 

اولین روز های دبستان !! خاطرات

اولین روز دبستان بازگرد

 کودکی ها شاد وخندان بازگرد


اولین روز های دبستان !! خاطرات

 

بازگرد ای خاطرات کودکی

برسوار اسبهای چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن ماناترند


اولین روز های دبستان !! خاطرات

 

درسهای سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود

درس پند اموز روباه وخروس

روبه مکارو دزد وچاپلوس


اولین روز های دبستان !! خاطرات

روز مهمانی کوکب خانم است

 سفره پر از بوی نان  گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود

 فیل نادانی برایش موش بود

باوجود سوزو سرمای شدید

ریز علی پیراهن از تن می درید


اولین روز های دبستان !! خاطرات


تا درون نیمکت جا می شدیم

ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود

برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

همکلاسی های درد ورنج وکار

بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد

کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

 جمع بودن بود وتفریقی نبود

کاش میشد باز کوچک می شدیم

لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد ان آموزگار ساده پوش

یاد آن گچها که بودش روی دوش



سه شنبه 92/8/14 | 9:4 صبح | khedri | نظر
مطالب جدید تر مطالب قدیمی تر