روش های پیشنهادی برخورد با همسر - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقدمه

قرآن کریم به خانواده اهمیت بسیارى داده است. بنیاد جامعه قرآنى بر خانواده و نقش آن نهاده شده است. از این رو، به خانواده به عنوان مرکز توجه احکام، حقوق و آداب اهتمام ویژه اى مبذول داشته و نقش و جایگاه آن را با گزاره ها، آموزه ها و دستورهاى متعدد تحکیم بخشیده است.خانواده از ارکان سه گانه مرد، زن و فرزند تشکیل شده و به زن به جهاتى نظرى خاص و ویژه اى شده تا جایگاه و نقش واقعى خود را در این شاکله به خوبى پیدا کند; به همین دلیل قرآن آیات زیادى را به مسایل زن اختصاص داده و از بیان کوچک ترین چیز خوددارى نورزیده است، یکى از مسایلى که مورد توجه قرآن است آداب معاشرت با همسر و زن است. جمله کوتاه اما گویاى: «و عاشروهنّ بالمعروف» (نساء/ 4، 9) بیان گر این مطلب است که هر گونه ارتباط، برخورد و رفتار شوهر باید به گونه اى باشد که عرف و شرع و رفتار جوانمردانه با آن موافق باشد. پس اعمالى چون سخت گیرى در نفقه، آزار و اذیت یا بد خلقى و مانند آن ها، مخالف با معاشرت به معروفى است که قرآن بدان سفارش نموده است.[1]

گفته شده که معاشرت به معروف به معناى رفتار و اعمالى است که خداوند بدان امر نموده است; و نیز مراد از معاشرت به معروف، ادا نمودن حقوق زن، چون قسم، نفقه و داشتن رفتار و گفتارى مناسب با اوست.[2]

معاشرت به معروف از یک سو باعث دوام و قوام یافتن زندگى مشترک و شیرین شدن آن، براى هر یک از زن و شوهر خواهد شد. از سوى دیگر موجب شکوفا شدن استعدادهاى زن مسلمان مى شود و عاملى براى پیشرفت او در زندگى مى گردد.

برخى از مصادیق حسن معاشرت

معاشرت به معروف مصادیق فراوانى دارد و شامل بسیارى از امور اخلاقى مى گردد که در این جا مجال بحث در مورد همه آن ها نیست و تنها به برخى از مصادیق مهم اشاره شده و توضیح مختصرى در رابطه با آن داده خواهد شد.

1 ـ حسن خلق

حسن خلق صفتى پسندیده و نیکو است که اسلام بسیار به آن سفارش نموده است، تا آن جا که در روایات، حسن خلق به عنوان اولین، سنگین ترین، بهترین و با ارزش ترین چیزى بیان شده است که در روز قیامت مورد محاسبه قرار مى گیرد: «قال رسول اللّه(ص) اول ما یوضع فى المیزان العبد یوم القیامة حسن خلقه ما من شئى اثقل من المیزان من خلق حسن، ما من شئى فى المیزان احسن فى حسن الخلق، ما یوضع فى میزان امرء یوم القیامة أفضل من حسن الخلق;[3]

معناى حسن خلق خنده رو بودن و گشاده رو بودن نیست، اگر چه این رفتارها را نیز شامل مى شود; بلکه معناى فراتر از خنده رویى دارد.«حسن خلق به معناى تحمل و سعه صدر است; حسن خلق به معناى رها نکردن حق و ترک باطل است»[4]

حسن خلق در روابط خانوادگى و خصوصاً بین زوجین جایگاه ویژه اى دارد; تا آن جا که بر سایر اعمالِ انسان نیز تأثیر مى گذارد. در این مورد روایتى از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که ذکر آن، باعث روشن شدن اهمیت خلق و خوى نیک در خانواده خواهد شد.

به پیامبر (ص) خبر دادند که سعدبن معاذ در گذشت. با شنیدن این خبر پیامبر (ص) با اصحاب خویش به خانه سعد رفتند. پیامبر (ص) به چهار چوب در خانه تکیه داده بود. دستور داد که او را غسل دهند. چون او را خوشبو ساختند و کفن کردند و بر تابوت نهادند; پیامبر(ص) با پاى برهنه و بدون عبا در پى جنازه روان گشت، گاه از راست جنازه مى گرفت و گاه از چپ. تا جنازه به گورستان رسید. پیامبر(ص) نزدیک قبر آمد و خود سنگ بر آن نهاد و آجر بر آن چید; (در هنگام ساختن گور) پیاپى مى گفت: آجر بدهید، گل بدهید و با گل ها (که در میان آجرها مى نهاد) آجرها را محکم مى کرد. چون (کار ساختن گور) پایان یافت و خاک بر آن پاشید و قبر را هموار ساخت; فرمود: مى دانم که این گور فرسوده مى گردد، و مى پوسد; لیکن خداوند بنده اى را دوست دارد که چون کارى انجام دهد، آن را درست و استوار به انجام برساند. زمانى که خاک روى قبر را صاف کرد، مادر سعد گفت: سعد! بهشت گوارایت باد. پیامبر (ص) گفت: مادر سعد ساکت باش، درباره کار خدا این گونه، حتمى میندیش; زیرا که گور، سعد را بفشرد. سپس پیامبر(ص) بازگشت و مردم نیز بازگشتند. (در راه بازگشت)، به پیامبر (ص) گفتند: یا رسول اللّه دیدیم که با سعد رفتارى کردى که با هیچ کس نکردى، تشیع کردى در حالى که پا برهنه بودى و عبا بر دوش نداشتى; رسول خدا(ص) فرمود: ملائکه هم پا برهنه و بدون عبا بودند، و من به آن ها تأسى کردم. گفتند: یک بار طرف راست جناه را مى گرفتى و یک بار طرف چپ آن را. پیامبر (ص) فرمود: دست من در دست جبرئیل بود; من آن جایى را مى گرفتم که او مى گرفت. گفتند: به غسل او فرمان دادى و بر جنازه اش نماز گذاردى و او را در گور نهادى! سپس فرمودى که قبر او را بفشرد؟ پیامبر(ص) فرمود: آرى (چنین است که گفتم); زیرا که سعد با خانواده اش بد اخلاق بود.»[5]

از نوع برخورد پیامبر(ص) با سعد به خوبى روشن مى شود که سعدبن معاذ، فردى درستکار و با ایمان بوده و نیز فرمان بردار و تابع قوانین الهى; مسلماً حق و حقوق زن را رعایت مى کرد; که اگر چنین نمى بود پیامبر نیز با او این گونه با احترام رفتار نمى کرد. پس این همه احترام پیامبر نسبت به او به دلیل این است که او فردى بوده که حقوق افراد و خانواده و جامعه را کاملاً رعایت مى کرده و در این مورد هیچ گونه ظلمى بر کسى روا نمى داشته است; امّا پیامبر مطلبى بالاتر از حق و حقوق زن و شوهرى را مطرح مى کند و آن رعایت اصول، و ارزش هاى اخلاقى است; که حسن خلق یکى از این موارد است، و لزوم وجود آن در خانواده، مورد تأکید است.

2 ـ اکرام و احترام به زن

اسلام دو جنس زن و مرد را در گوهر انسانى و شرافت، یکى مى داند و از این لحاظ تفاوتى بین ایشان قائل نیست. قرآن کریم تمام انسان ها را بدون در نظر گرفتن جنسیت و نژاد و... داراى کرامت مى داند «ولَقَد کَرَّمنا بَنى ءادَمَ»[6] اشاره به این اصل مهم و اساسى است، امّا در این میان، اکرام و احترام نسبت به زن جایگاه خاص و ممتازى دارد. پیامبر اکرم(ص) در این مورد فرموده اند:

«ما اَکْرَمَ النِساءَ اِلاّ کَریِم وَ لا اَهانَهُنَّ اِلاّلَئیم;[7] جز کسى که بهره اى از کرامت برده باشد، زنان را احترام و اکرام نمى کند و به زنان، اهانت نمى کند مگر انسان پست.»

و نیز امام صادق (ع) به نقل از پدر بزرگوارشان مى فرمایند:

«مَنِ اتَّخَذَ امراةً فلیکرِمْها فإنّما الْمَرأَة لُعبةٌ فَمَنِ اتّخَذَها فَلا یُضَیِّعها;[8] هر کس زنى بگیرد، باید احترامش کند. زن شما لعبت و دلبر است; هر کسى لعبتى به دست آورد، نباید آن را ضایع سازد.»

از دیدگاه اسلام، زن میهمان محترمى است، که اکرام و احترام نسبت به او لازم و ضرورى است. چه زمانى که او دخترى در خانه پدر است و چه زمانى که همسرى در کنار شوهر و یا مادرى مهربان براى فرزندان باشد; در همه حالات فوق توصیه هاى فراوانى در روایات یافت مى شود که دلیل بر لزوم احترام و اکرام نسبت به اوست.

در حدیث دیگرى وارد شده که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

«الا خیرکم خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى;[9] بهترین شما مردى است که با زنش خوش رفتارتر باشد و من از همه شما نسبت به زنانم خوشرفتارترم.»

در حقیقت سیره عملى نبى مکرم اسلام (ص) نیز به خوبى نشان مى دهد که ایشان در نهایت احترام با زنان، خصوصاً دختر گرامیشان حضرت فاطمه (س) و همسرانشان، رفتار مى نمودند. که رفتار و گفتار ایشان در حقیقت ترسیم کننده نگاه اسلام، به زن است، که زن را از موجودى پست و فاقد روح انسانى در عصر جاهلیت به انسانى صاحب کرامت، تبدیل کرد.

3 ـ محبت و اظهار آن

اصل مهر و محبت و علاقه همسران نسبت به هم را خداوند متعال، در وجود زوجین قرار داده است.[10 ]این محبت و علاقه با شروع زندگى مشترک تولد مى یابد و با ادامه زندگى، استحکام پیدا مى کند و تثبیت مى شود.

امام صادق (ع) در رابطه با اهمیت محبت به زن مى فرماید:

«مِنْ اَخلاقِ الانْبیاء حُبُّ النِساء;[11]از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است.»

و نیز در جایى دیگر فرمودند:

«کُلّ مَنْ اِشْتَدَّ لَنا حُبّاً اِشْتَدَّ لِلنساءِ حُبّاً...;[12] هر کس ما را بیشتر دوست بدارد، زنان را بیشتر دوست خواهد داشت.»

البته بدیهى است که مهر و محبّتى این چنین داراى ارزش است که در مسیر الهى و مطابق با دستورات شرع باشد و گرنه، چه بسا مهر و محبتى که هیچ ثمره معنوى نداشته باشد و حتى باعث سقوط فرد به ورطه نابودى شود.

در فرهنگ غنى اسلام، اظهار محبت، یکى از لوازم دوست داشتن است. امّا در روابط بین زوجین که مظهر کامل عشق و علاقه است، این اظهار محبت، جایگاه ویژه اى دارد تا آن جا که پیامبر اکرم (ص) فرموده اند:

«قَولُ الرَجُلِ لِلْمَرأَةِ اِنّى اُحِبک لایَذهَب مِنْ قَلْبِها اَبَداً;[13] گفتار مرد به همسرش: همانا من تو را دوست دارم، هرگز از قلب همسرش محو نمى گردد.»

قوانین و توصیه هاى اسلام بر اساس فطرت و خصوصیات کلى انسان ها است. این حدیث، با توجه به خصوصیات خاص زن که داراى احساسات و عواطفى بیش از مرد است، توصیه به اظهار محبت مرد نسبت به همسرش مى نماید; چرا که زن از نظر روحى، نیاز به دوست داشتن و محبوب بودن دارد، و با این جمله همسر، نیاز روحى و روانى او تأمین و به زندگى دلگرم مى شود; و مى تواند همسرى مهربان براى شوهر و مادرى دلسوز و با عاطفه براى فرزندان باشد.

4 ـ پوشاندن عیوب همسر

زن و مرد در ارتباط و معاشرت با هم باید عیوب یکدیگر را بپوشانند و یکدیگر را از گناه و خطا و اشتباه حفظ نمایند. چنان که قرآن کریم در این رابطه مى فرماید: «هُنَّ لِباسٌ لَکُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ...»[14]

از آن جا که لباس انسان را مى پوشاند و حفظ مى کند، زن و مرد به لباس تشبیه شده اند.]15[ یعنى زن و مرد، هر یک طرف مقابل را از رفتن به دنبال فسق و فجور و اشاعه دادن آن در بین دیگران، حفظ مى کنند.[16]

در تشبیه همسر به لباس نکات جالبى وجود دارد: به عنوان مثال، لباس متناسب با فصل و زمان تغییر پیدا مى کند، پس هر یک از دو همسر باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحى و روانى همسر خود تنظیم نماید. و یا این که لباس باید در رنگ، دوخت و جنس مناسب شأن انسان باشد، و یا این که لباس هم موجب حفظ بدن است و هم زینت به حساب مى آید و انسان همیشه به آن نیازمند مى باشد. البته بین انسان و لباس رابطه اى متقابل وجود دارد. همان گونه که لباس انسان را حفظ مى کند، در مقابل هر فردى موظف به حفظ لباس خویش است.[17]

پس زن و مرد باید همانند لباس هم باشند، هم یکدیگر را از خطا و اشتباه حفظ کنند و هم هر یک زینت دیگرى به حساب آید و به او افتخار کند. این رابطه تنگاتنگ و متقابل، در یک تشبیه خیلى ساده و کوتاه بیان شده است و نشان دهنده ارتباط صمیمانه و پر از صدق و دوستى دو همسر نسبت به هم است.

5 ـ عفو و گذشت

انسان مختار آفریده شده است، و حق انتخاب دارد و ممکن است در برخى از انتخاب ها دچار اشتباه شده و از مسیر اصلى خارج گردد. و این مسئله براى زن و مرد، هر دو یکسان است. به طور معمول امور مربوط به خانه، بر عهده زن گذارده مى شود و او باید امور خانه را مدیریت نماید; ممکن است در این راه دچار اشتباه شود، حتى ممکن است در برخورد و رفتار و گفتارش نسبت به همسر خویش خطا و اشتباه کند. در این مواقع بسیار سفارش شده است که مردان خطاهاى همسر خویش را ببخشند و آن هارا به این دلیل مورد آزار و اذیت قرار ندهند.

از امام صادق (ع) پرسیده شد:«ما حقُّ المَراةِ عَلى زَوْجِها الّذى اِذا فَعَلَهُ کانَ مُحْسناً؟ قال... وَ اِنْ جَهَلتْ عَفَرَ لَها;[18] حق زن بر شوهرش چیست که اگر مرد آن را انجام دهد نیکو کار است؟ فرمودند... اگر زن از روى جهل خطایى کرد، مرد او را ببخشد.»

عفو و گذشت تا آن جا اهمیت دارد، که قرآن کریم عفو و گذشت را از موارد احسان مى داند; و فردى که داراى احسان باشد محبوب خداوند متعال است.

«والعافینَ عَنِ النّاسِ واللّهُ یُحِبُّ المُحسِنین;[19] و از خطاى مردم در مى گذرند; و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»

زن و مرد، هر دو در مسیر زندگى مشترک دچار اشتباه مى شوند و هر یک باید با گذشت از خطاهاى طرف مقابل فضاى گرم و صمیمى خانواده را حفظ نماید، و از طرف دیگر با عفو و گذشت، محبوب خداوند متعال خواهند شد.

6 ـ مدارا کردن

ممکن است در طول زندگى مشترک به دلیل برخى از مسائل از میزان مهر و محبت زن و شوهر نسبت به هم کاسته شود. و یا ممکن است وجود برخى از خصوصیات اخلاقى در زن و یا شوهر، کدورت و دلسردى در بین ایشان ایجاد کند و زوجین تصور کنند که مى توانند از طریق جدایى، زندگى بهترى را براى خود فراهم آورند; قرآن کریم با توجه به اهمیت لزوم حفظ نظام خانواده و نیز با توجه به این که حق طلاق در دست مردان است، خطاب به ایشان مى فرماید:

«فَاِن کَرِهتُموهُنَّ فَعَسى اَن تَکرَهوا شَیـًا ویَجعَلَ اللّهُ فیهِ خَیرًا کَثیرا;[20] و اگر از آن ها(به جهتى) کراهت داشتید، (فوراً تصمیم به جدایى نگیرید;) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى دهد.»

در این آیه به مردان توصیه شده است که نسبت به همسران خود مدارا نمایند هر چند که مورد پسند و رضاى آن ها نباشند. و در مقابل براى کسانى که چنین رفتار نمایند، مژده «خیر کثیر» مى دهد، زیرا انسان به جهت محدودیت علم و دانش، از بسیارى از مطالب بى اطلاع است.

امام على(ع) در رابطه با مدارا کردن به مردان چنین مى گوید:

«فَدارِها عَلى کُلّ حال وَ اَحْسَن الصُحْبَة لَها لِیَصفُوا عَیْشک;[21] در هر حال با همسرت مدارا کن و با او به نیکى معاشرت نما، تا زندگیت با صفا شود.»

مرد باید بداند که غرائز و احساسات او با غرائز و احساسات همسرش متفاوت است و هر یک براى مقصودى خاص خلق شده اند. هر یک از زن و شوهر باید وظایف و تکالیف خود را انجام دهد و براى دیگرى ایجاد مزاحمت ننماید، مرد هیچ گاه نباید از همسرش انتظار داشته باشد که مطابق او فکر نماید، یا مثل او عمل کند. بلکه باید در مقابل گفتار و رفتار او مدارا پیشه کند تا زندگى براى هر دو ایشان شیرین و لذت بخش گردد.

7 ـ مشورت و تبادل نظر

در قسمت هاى قبل بیان شد که هر یک از زن و مرد داراى خلق و خوى خاص خود هستند. و هر یک وظایف و تکالیف خاصى در خانه دارند.

در برخى از مسائل که، ارتباط زیادى با زن دارد و تصمیم گیرى مرد به تنهایى، نمى تواند، کاملاً صحیح و بى عیب و نقص باشد، مشورت و تبادل نظر، بهترین راه براى رسیدن به نتیجه مطلوب مى باشد.

در قرآن کریم نمونه اى از مشورت بین همسران بیان گردیده است:

«فَاِن اَرادا فِصَالاً عَن تَراض مِنهُما وتَشَاوُر فَلا جُنَاحَ عَلَیهِما واِن اَرَدتُّم اَن تَستَرضِعوا اَولـدَکُم فَلا جُناحَ عَلَیکُم اِذَا سَلَّمتُم ما ءَاتَیتُم بِالمَعروفِ;[22] پس هر گاه والدین خواستند با رضایت و مشورت، فرزند خود را از شیر بگیرند، این کار ایرادى ندارد و اگر خواستید براى فرزندتان دایه بگیرید، در صورتى که حقوقى به حد متعارف به او دهید، اشکالى ندارد.»

در جایى دیگر قرآن کریم با تعبیر دیگرى به زوجین توصیه مى کند که با هم مشورت نمایند:

«وأتَمِروا بَینَکُم بِمَعروف واِن تَعاسَرتُم فَسَتُرضِعُ لَهُ اُخرى;[23] و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شایسته انجام دهید; و اگر به توافق نرسیدید، زن دیگرى شیر دادن آن بچه را بر عهده مى گیرد.»

از فوائد مشورت در امور خانواده این است که طرف مقابل خود را در فکر و تصمیمى که گرفته شده سهیم مى داند و دیگر احساس نمى کند که این کار بر او تحمیل شده است.[24]

البته بدیهى است که آن چه مطلوب و مفید است، مشورت با همسر در امور مربوط به خانه و خانواده است; و یا امورى که زن در آن صاحب نظر است; و در امورى که به او ارتباطى ندارد مشورت، توصیه نمى شود. پس به وسیله مشورت با همسر، علاوه بر حل مشکلات، راه صحیح نیز انتخاب مى شود و امور به احسن وجه اداره مى گردد.

پى‏نوشتها:

1. تفسیر المنار، محمد رشید رضا، ج 4، ص 456; التفسیر المنیر، وهبة الزحیلى، ج 3 ـ 4، ص 302.

2. مجمع البیان، ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى، ج 3 ـ 4، ص 35.

3. محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، ج 3، پیشین، ص 140.

4. عبداللّه جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن، چاپ دوم، قم مرکز نشر اسراء، 1378 هـ. ش، ص 158.

5. ابو جعفر محمدبن على بن الحسن ابن بابویه القمى، علل الشرایع، ج 1، پیشین، ص 360، محمدباقر المجلسى، بحارالانوار، ج 6، پیشین، ص 22، باب 8، روایت 14.

6. سوره اسراء، (17)، آیه 70.

7. علاء الدین على بن حسام الدین المتقى الهندى، کنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، ج 16، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1409 هـ.ق، ص 371، حدیث 44943; جلال الدین عبدالرحمن بن ابى بکر السیوطى، الجامع الصغیر، ج 1، بیروت، دارالفکر، بى تا، ص 632، حدیث 4102.

8. محمدباقر المجلسى، بحارالانوار، ج 100، پیشین، باب 2، ص 224، حدیث 5.

9. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشیعه، ج 20، پیشین، باب استحباب الاحسان الى الزوجه، ص 171، حدیث 11; محمدبن على بن الحسن ابن بابویه القمى، من لایحضره الفقیه، ج 3، پیشین، باب حق المراة على الزوج، ص 320، حدیث 14.

10. وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً; سوره روم (30)، آیه 21.

11. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشیعه، ج 20، پیشین، باب استحباب حب النساء... ص 22، حدیث 2.

12. همان، ص 24، حدیث 12.

13. همان، ص 23، حدیث 9.

14. سوره بقره (2)، آیه 187.

15. جاراللّه محمود بن عمر الزمخشرى، الکشاف، ج 1، چاپ اول، قم، مکتب الاعلام الاسلام، 1414، هـ.ق ص 230.

16. سیدمحمد حسین طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 2، پیشین، ص 64.

17. ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، ج 1، پیشین، ص 650، محسن قرائتى، تفسیر نور، ج 1، پیشین، ص 382.

18. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشیعه، ج 20، پیشین، باب استحباب الاحسان الى الزوجه...، ص 169، حدیث 1، ابوجعفر محمدبن یعقوب، الکلینى، فروع الکافى، ج 5، پیشین، ص 510.

19. سوره آل عمران، (3)، آیه 134.

20. سوره، نساء (4)، آیه 19.

21. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشیعه، ج 20، پیشین، باب جمله من آداب عشرة النساء، ص 169، حدیث 3.

22. سوره بقره (2)، آیه 233.

23. سوره طلاق (65)، آیه 6.

24. محمدتقى مصباح یزدى، اخلاق در قرآن، ج 3، چاپ اول، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378 هـ.ش، ص 78.




پنج شنبه 91/10/7 | 8:41 صبح | khedri | نظر