عطر موعود در شعر عطار ( جالب و خواندی) - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

عطر موعود در شعر عطار ( جالب و خواندی)

کردی از عطار بر عالم نثار
نافه ی مشک هر زمانی صدهزار
از تو پر عطر است آفاق جهان
وزتو در شورند عشاق جهان

مقدمه
 

شیخ فریدالدین ابوحامد محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری، از بزرگ ترین آفرینندگان آثار عرفانی است و جایگاه بلندی در میان شاعران و عارفان ایرانی دارد.بنا به صحیح ترین روایات، به سال 540 قمری در قریه کَدَکَن از توابع نیشابور به جهان دیده گشود. پدرش شیخ ابراهیم، معروف به پیر زَروَند؛ اهل دل و معرفت بود و اکنون مزارش در شهر کدکن زیارتگاه مردم آن دیار تاریخی است. درباره ی زندگی و سال وفات و نحوه ی ارتحال او سخن بسیار گفته اند که البته همگی آلوده به ظن و گمان است. تاکنون محققان بسیاری به شرح حال و بررسی اندیشه های او پرداخته اند که از همه سودمندتر تحقیقات و نوشته های مرحوم بدیع الزمان فروزانفر،مرحوم سعید نفیسی، هلموت ریتر المانی،شفیعی کدکنی و فؤاد روحانی است.عطار نیشابوری از باورمندترین و شریعت گذارترین عارفانی است که می شناسیم. او حتی فلسفه را برنمی تابد، فقط به این جرم که آن را نوعی انحراف از متن شریعت می شمارد. در مصیبت نامه تصریح می کند که علم دین را باید از فقه و تفسیر و حدیث جست:
علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث هرکه خواند غیر این گردد خبیث
این سه علم اصل است واین سه منبع است هرچه بگذشتی از این لاینفع است
این همه شریعت مداری در اندیشه های شاعری که جهان را از منظر عرفان و ذوق می نگرد. شگفت است.
در تاریخ تولد و وفات او، سخن قاطعی گفته نشده است: بیشتر تذکره نویسان قدیم گفته اند که وی در یک قتل عام وحشیانه در حمله ی مغول به نیشابور کشته شده است. نشانه های تاریخی و روایت های کهن نیز پس از حمله ی مغول به نیشابور،اثری از عطار به دست نمی دهند و شاید بتوان پذیرفت که شاعر سالخورده و معرفت جوی ما در کشتار عمومی مردم نیشابور از جهان رفته است، مزار او اینک در حاشیه ی شهر نیشابور و مجاور مقبره ی امامزاده محروق، فضل بن شاذان و خیام، زیارتگاه عام و خاص است.
توجه گویندگان بزرگ و عارف مشرّب به عطار نیز بسیار شگفت: به دلیل معرفت عمیق و گسترده او بوده است. عطار سهم بسیاری در گسترش عرفان در زبان مظلوم فارسی دارد.بدین رو است که شیخ محمود شبستری، شاعری را برای خود عار نمی داند فقط از آن رو که نام عطار در میان شاعران به چشم می خورد.
مــرا از شـعــری عـار نـایـد
که در صد قرن چون عطار ناید
از مولانا نیز نقل شده است که عطار روح عرفان است، آنچنان که سنایی دو چشم آن:
عطار روح بود و سنایی دو چشم آن
ما از پــی ســنایی و عطـار آمدیم
اما آنچه در این نوشتار کوتاه و مجمل، محور اهتمام نگارنده ی آن است، گستره و عمق ارادت ورزی های عطار به ساحت ارجمند ولایت، به ویژه حضرت موعود – عجل الله تعالی فرجه- است. برای روشن تر شدن موضع ولایی عطار، باید از اندیشه های دینی و عرفانی او در عرصه ی اولیا و جایگاه هستی شناسانه ی آنان آغاز کنیم که البته مجال فراخ تری را می طلبد. پس با اشاراتی مختصر به چشم اندازهای ولایت در آثار عطار، عطر موعود را در وعده گاه های او پی می گیریم.

عطار و ولایت
 

عطار،حلقه ای زرین در سلسله ی عرفان ایرانی و شاعران پارسی گوی است،و از این روی بررسی و بازکاوی آرای عرفانی او، موقوف به آشنایی با جهان معرفت و سپهرشاعری است. بنابراین هرگونه پژوهش در آثار بزرگانی چون او، پس از آگاهی ازمسک زبانی و دستگاه اندیشه گری آنان میسورخواهد بود.در این باره نکاتی چند از اهمیت بیشتری برخوردارند.
نخست آنکه باید دانست که اهل عرفان و شاعران معرفت گوی فارسی در ادوار گذشته، سکه ی ولایت را بیشترازروی تولای آن دیده و بازگویی کرده اند وآن روی دیگر این سکه ی زرین که تبرّا است، به اندازه ی تولا در دیدرس آنان نبوده است هم بدین رو است که در عین مدح و تعریف های فراوان و نغز از صاحبان ولایت، همچنان بر مذهب پدری و بومی خود باقی مانده اند و عشق به علی -علیه السلام- و فرزندان معصومش را با بقا بر مذاهب اهل سنت، در تنافی و تعارض نمی دیدند.ازاین رو است که مثنوی مولوی، در عین اشتمال بر برترین و بهترین مدایح علوی سمت و سوی تسنن دارد و رنگ و بوی اشعری.عطار نیز از این قاعده مستثنا نیست و تقریباً در همه ی آثار منظوم و منثورش – تذکره الاولیاء – سخن و اثر خود را به نعت نبی و مدح اوصیای او آراسته است.
ناگفته نماند که عطار کمی بیش از هم قطاران خود تبرا را نیز در نظر داشته است هم در منطق الطیر و هم در مصیبت نامه که هر دو از آثار مسلّم او است، چنین وجهی از جهان فکری خود را به نمایش گذاشته است.در مصیبت نامه، پس از نوحه گری بر شهیدان کربلا و عرض ارادت فراوان به ساحت حسینی، قاتلان آن امام همام را این گونه لعن و نفرین می کند:
با جگر گوشه پیغمبر این کنـند وانگهی دعوای داد و دین کنـند
کفرم آید هرکه این را دین شمرد قطع با د از بُن زبانی کین شمرد
هرکه در رویی چـنین آورد تیـغ لعنـتـم از حـق بـدو آیـد دریغ
عطار، تولای شگفتی از خود در آثارش نشان می دهد، که ذکر اندکی از آنها نیز در این مختصر نمی گنجد. برای نمونه حکایت کوتاهی را که در تذکره دو، شرح حال شافعی می آورد، تبرک افزار و دیده گشا است.
یک بار در میان درس، ده بار برخاست و نشست. گفتند: این چه حال است؟ گفت: علوی زاده ای بر در بازی می کند. هر بار که در برابر من آید، حرمت او را بر می خیزم که روا نبود رسول فراز آید و برنخیزی.
نکته ی دیگر آن است که نباید از آثار عرفانی، به ویژه در منظومه ها ودیوان اشعار انتظار داشت که به شیوه ی متکلمان یا فقیهان وارد موضوعی شوند و به همان سیرت و سان مسئله را بررسی می کنند. در متون عرفانی اگر بر سبیل و سبک ذوقی باشند، بنا بر آن است که از مجادلات عقیدتی و تاریخی و برخی ریزه کاری های تخصصی پرهیز شود و جز حکایت دوست نگویند و نشوند.
هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عالم از آن پشیمانیم
آنچه بی ریب و شک است، ارادت بی شائبه و سرشار آنان به استان اهل بیت نبی – صلی الله علیه و آله- و عشق به اولاد معصوم علی -علیه السلام-است که بر آن اتفاق دارند. عطار، در پاره ای از آثارش گزارشی از این عشق ورزی های خالصانه را آورده است. در گفتارهای معنوی خویش نیز هرازگاه اشاراتی ملیح به ماجرای آخرالزمان و داستان آن روزگار دارد که اندکی از آنها در نوشتار حاضر گزارش خواهد شد.
نکته ی سوم آن است که کمتر شاعر، نویسنده و عارفی را می توان یافت که به اندازه ی عطار نیشابوری به شرح احوال و آثار اولیاء نظر و اهتمام داشته باشد.در دیباچه تذکره الاولیا نیز تصریح می کند که پس از قرآن و اخبار نبوی، هیچ سخنی بالاتر از سخن ایشان نیست؛زیرا«سخن ایشان، نتیجه ی کار و حال است نه ثمره ی حفظ و فال، و از عیان است نه از بیان، و از اسرار است نه از تکرار و از علم لذتی است نه از علم کسی، و از جوشیدن است نه از کوشیدن؛ که ایشان ورثه ی انبیایند.» کتاب شریف تذکره الاولیاء با ذکر احوال و سخنان امام صادق شیعیان – علیه السلام- آغاز می شود و با یادکری از پدر، بزرگوار ایشان به بار می نشیند.

عطار و امامان شیعه
 

در منظومه های عطار نمونه های بسیاری را می توان یافت و نشان داد که مصداق امام شناسی و ولایت مداری است. این نمونه ها به حتم بیش از مشابه آن ها در مثنوی مولانا و آثار سنایی و مانند آن دو است. مثلاً در مصیبت نامه، پیشوای دوم شیعیان حضرت امام حسن مجتبی – علیه السلام- را شمع جمع انبیاء و اولیا می خواند و شرحی جانسور از نحوه ی شهادت آن امام را می آورد. در رباعیات مختارنامه نیز ذکر مصیبت خود را ادامه می دهد و از مصایب اهل بیت سخن می گوید، ماجرای کربلا و حماسه ی عاشورا نیز هماره در نظر عطار بوده است و ابیات زیر نمونه ای شنیدنی از نحوه ی عزاداری او است.
کیست حق را، پیـمبر را ولـی؟ آن حسن سیرت، حسین بن علی
آفــتــاب آســمان معـرفــت آن محمد صورت و حیدر صـفت
قره الـعیــن امــام مـجــتبی شاهــد زهــرا، شــهید کــربلا
گیسوی او تا به خون آلوده شد خون گردون از شفق پالوده شد
صد هـزاران جان پاک انبــیاء صفت زده بینم به خاک کربـلا
در الهی نامه، حکایت چهار حضرت زهرا را با سوز و گدازی شیعیانه نقل می کند. و در مصیبت نامه نیز دوباره به محضر آن بانوی گرامی می رود تا ارادت خود را آشکارتر نماید. تذکره الاولیاء را با ذکر صادق آل محمد می آغازد و همان جا دلیل چنین طلیعه ای را تبرک جستن به نام آن بزرگ می شمارد. سپس بیان می دارد که ذکر صادق ذکر همه ی امامان است؛زیرا «ایشان همه یکی اند. چون ذکر او کرده آمد، ذکر همه بود، نیتی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است، و دوازده یکی» این سخن یادآور یکی از مهم ترین عقاید شیعی است که همه امامان معصوم را نور واحد می دانند: کلهم نور واحد. عطار، اهل بیت عصمت و طهارت را سزاوارترین و آشناترین مردم به سمت نبوی می خواند و آنگاه اظهار تعجب می کند از عالمانی که خود را اهل سنت می شمارند، اما خاندان رسول را ارادت نمی ورزند «که اهل سنت و جماعتف اهل بیت اند به حقیقت. و من آن نمی دانم که کسی در خیال باطل مانده است. آن می دانم که هرکه به محمد –صلی الله علیه و اله- ایمان دارد و به فرزندان و یارانش ایمان ندارد، او به محمد ایمان ندارد. شاید به دلیل همین گونه عبارات و گفتارهای شیعه پسند است که مرحوم قاضی نور الله شوشتری در مجالس المؤمنین، عطار را شیعه ای خالص و باورمند می خواند. شگفتی ماجرا آنگاه بیشتر می شود که بدانیم او هرگز زبان به مدح کسی در دیوان و دیگر آثارش، نگشوده است؛جز پیامبر و فرزندانش و برخی از صحابه.
به عمر خویش مدح کس نگفتم
دری از بهر دنیا، من بسفتم

عطار و حضرت موعود
 

ای بی نشان محض، نشان از که جویمت؟
گم گشت در تو هر دو جهان،از که جویمت؟
پیدا بسی بجستمت، اما نیافتم
اکنون مرا بگو، که نهان از که جویمت؟
چون در رهت یقین و گمانی هم رود
ای برتر از یقین و گمان از که جویمت؟
در جست و جوی تو دلم از پرده او فتاد
ای در درون پرده ی جان، از که جویمت؟
حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه- حضور آشکاری در متون عرفانی دارد. پیش از ورود به یادکردهای عطار از آن امام غایب سخنی را از ابن خلدون فیلسوف بزرگ اجتماعی نقل می کنیم تا معلوم گردد که تنوع و حجم مواجهه عارفان با محضر موعود چگونه بوده است.
وی در این باره اظهار نظر روشنی دارد که آثار کسانی مثل شبستری و مولانا و عطار دلالت صدق آمیزی بر سخن او دارند. می نویسد:
متصوفان متأخر درباره اثبات وجود این «ولیّ فاطمی» طریقه ای دیگر برگرفته اند.آنان از راه کشف و شهود که در طریقت آنان اصل است، وجود مهدی را ثابت می کنند.از عارفان اخیر کسی که پیش از همه درباره ولی فاطمی سخن گفته است، محی الدین عربی است.. اما عارفانی که با ما هم عصرند، بیشتر به ظهور مردی اشاره می کنند که مجدّد احکام دین و مراسم حق و آیین اند. برخی از آنان می گویند: این مرد از فرزندان فاطمه- سلام الله علیها – است و برخی دیگر به طور مطلق می گویند. »
عطار نیز در این قافله، رهروی همراه و تیزرو است. باورهای وی درباره حضرت موعود همچون دیگر عارفان اسلامی محققانه و از سرشور و ارادت است. پاره ای از آنها در زیر گزارش می کنیم.
یکی از مهم ترین و اصیل ترین باورهای شیعه درباره ی امام مهدی، عصمت آن امام غایب است. عطار نیز ضمن خواندن همه ی امامان شیعه، حضرت ولی عصر را نیز که دوازدهمین پیشوای مسلمانان است، در شمار معصومان آورده،بر عصمت ایشان صحه می گذارد. در یکی از رباعیات مختارنامه ضمن مدح امام حسن مجتبی او را پیشرو ده معصوم می خواند. بدین ترتیب همه ی جانشینان آن حضرت را ممتاز به مقام عصمت و طهارت دانسته است:
ای گوهر کان فضل و دریای علوم
وز رأی تو دُرُ درج گره ون منظوم
بر هفت فلک ندید و در هشت بهشت
نُه چرخ چو تو پیشرو ده معصوم
در داستان سی مرغ و سیمرغ نیز به خوبی ثابت می کند که برخورداری جهان از ظهور حق و اولیای او با مشکل قابلی مواجه است نه مشکل فاعلی. بنابراین وقتی مرغان تصمیم می گیرند که پشوا و مقتدای خود را بیابند. و همه ی سختی های راه را به جان می خرند، از سی مرغ پراکنده، به بارگاه سیمرغ حقیقی تبدیل ماهیت می دهند. گویا سیمرغ همواره حضور داشته و این اراده و همت سی مرغ است که غایب بود و می بایست حضور پیدا کند:
مجمـعی کـردند مـرغان جهان هرچـه بـودنــد آشـکـار و از نـهان
جمله گفتند این زمان و روزگار نیسـت خالی هیـچ شهر از شـهریار
از چه رو اقلیم ما را شاه نیست؟ بیش ازین بی شاه بودن راه نیست؟
او که به شدت مخالف فیلسوف مأبی و فلسفه ورزی به معنای رایج در آن روزگار بود، برای نشان دادن فتح و فصاحت جدّل، آن را به دجال تشبیه می کند که کاری جز مقابله و مخالفت با ظهور و سلطه ی مهدوی ندارد:
چه می خواهی از این دجال رایان چه می جویی از این مهدی نمایان
دجال رای، یعنی بد اندیش، بدین ترتیب آشکار می گردد که در زمانه ی عطار نیز گروه هایی بوده اند که خود را مهدی می نمودند (مهدی نما) اما رأی و رأی آنان دجال صفتانه بوده است.
نویسنده و صاحب نظر خورشید مغرب، در گزارشی کوتاه از موعود گرایی در مکاشفات عرفانی، نام چند تن از بزرگان معرفت و عرفان را می آورد که به نوعی سر ارادت بر آستان جانان نهاده اند. در میان این نام های آشنا، فرید الدین عطار نیشابوری نیز همراه یک قطعه ی منظوم در مدح و ثنای مهدی - علیه السلام- حضور چشم گیری دارد. وی می نویسد:
«عارفان اسلامی از مذاهب مختلف و اصحاب مکاشفات نیز اعتقاد به مهدی موعود را مطرح کرده اند، و بر عظمت مقام آن امام تأکید نموده اند، برخی از آنان به وجود امام غایب از طریق مکاشفه پی برده اند، و برخی سخن از مشاهده و رویت نیز گفته اند.به طور کلی در میان عارفان شیعه و سنی، و اعم از آنان که ادعای مشاهده و رویت کرده اند، یا آنان که چنین ادعایی نکرده اند، به چهره های مشهوری بر می خوریم که هرکدام به گونه ای وجود مهدی و غیبت و ظهور او را مورد تأکید قرار داده اند. و این موضوعات را ازحقایق مسلم دین و وقایع حتمی جهان دانسته اند.» وی سپس نام دوازده تن از بزرگان عرفان اسلامی را ذکر می کند که هفتمین آنان شیخ فریدالدین عطار نیشابوری است.نمونه و قطعه شعری که از عطار نقل می کند. از کتاب مظهرالصفات است که البته هنوز تحقیق نهایی و کامل درباره ی آن نشده است. مصحح کتاب الهی نامه، درباره این کتاب و میزان اعتبار آن معتقد است که تا نسخه های کامل تر و کهن تری از آن پیدا نشده است، نمی توانیم درباره ی انتساب یا عدم انتساب آن به عطار نظر نهایی و قطعی بدهیم. به هر روی نویسنده ی خورشید مغرب این قطعه ی زیبا و شورانگیز را از دو کتاب مهم به نام های ینا بیع الموده، (باب 87) و الامام الثانی عشر نقل و گزارش می کند. بدین شرح:
مصطفی ختم رسل شد در جهان
مرتضی، ختــــم ولایــت در عیان
جمــله فــــرزندان حیدر اولیاء
جمله یک نورند؛ حق کرد این ندا
صد هزاران اولیاء روی زمیــــن
از خــدا خواهند مهدی را یقین
یا الهــــی، مهــدیم از غیب آر
تا جــــهان عــدل گیرد آشکار
مهدی هادی است تاج انــقیــا
بـهتــرین خلــق بــرج اولیــا
ای ولای تــو مــعــین آمــده
بر دل و جان ها همه روشن شده
ای تو ختم اولیای ایــن زمــان
وز همه معنی نهانی، جان جان
از تو هم پیدا و پنهان آمــده
بنده عطارت ثناخوان آمــده
موضوعاتی که در این مثنوی کوتاه ذکر شده است، همگی مطابق عقاید شیعی درباره حضرت مهدی است، همچون غیبت، انتظار همه اولیاء و دعا برای ظهور مهدی هم زمانی ظهور و برپایی عدالت، خاتم الاولیاء بودن امام و...
زهیرالاسدی نیز در المهدی المنتظر فی ضوء القرآن و العلوم الحدیثه و الریاضیات سخنی را از خالق فرائد السمطین- محمد بن ابراهیم الجوینی الحموینی الشافعی- نقل می کند که بر اجماع عارفان از جمله عطار نیشابوری بر وجود و ظهور مهدی دلالت می کند:
و یقول الشیخ المحدث الفقیه محمد بن ابراهیم الجوینی الحموینی الشافعی فی فرائد السمطین، قال: «و اما الشیخ المشایخ العظام اعنی حضرات:شیخ الاسلام احمد الجامی النامقی ،و الشیخ عطار النیشابوری،والشیخ شمس الدین التبریزی، و جلال الدین مولانا الرومی، و السید نعمت الله الولی، و السید النسیمی، و غیرهم ذکروا فی اشعارهم فی مدایح الائمه من اهل البیت.الطیبین (رضی الله عنهم) مدح المهدی فی آخرهم متصلا بهم فهذه اُدله (واضحه) علی أن المهدی ولد اولا... و من تتبع آثار هؤلاء الکاملین العارفین یجد الأمر واضحاً عیاناً.
درباره ی موعودگرایی عارفان و بزرگان ادب فارسی، بسی بیش از این می توان گفت و نوشت؛ اما آنچه نیاز به بازگویی مکرر دارد، نحوه ی ارادت ورزی و ثناخوانی آنان است که باید در مقالات و تحقیقات مفصل تری بیان و اظهار گردد.اما به حتم حق سخن آنگاه ادا خواهد شد که به تفصیل درباره شیوه ها و طبیعت سخنوری عارفان در این موضوعات بررسی و کاوش شود. عطار به دلیل موقعیت ویژه و مهمی که درادب و معرفت ایرانی دارد، باید بیش از اینها در کانون توجهات محققان قرار گیرد؛زیرا وی واسطه میان عارفان پیش از خود همچون سنایی، و شاعران پس از خود مانند مولانا است.
ماجرای عطار و مهدویت از یک منظر دیگر اهمیت ویژه می یابد و آن اهتمام شگفت و سرشار او به اولیا است. کمتر نویسنده و شاعری را می توان یافت که به اندازه ی او به معرفی اولیای الهی کوشیده باشد و در جمع اقوال و گزارش احوال آنان اثر آفریده باشد.اما پیش از همه باید تکلیف انتساب آثاری همچون مظهر العجایب و مظهر الصفات به او روشن گردد که همت مصححان و محققان متن پژوه را می طلبد. در پایان یادآوری می شود که هرگز نباید در تحقیقات موضوعی و مسئله محور در آثار عرفانی همچون عطار به شیوه هایی عمل کرد که در تحقیق بر روی آثار متکلمان یا فقیهان و فیلسوفان عمل می شود.
منبع:فصلنامه آینه، شماره




دوشنبه 92/8/13 | 6:31 عصر | khedri | نظر