عنوان: گویش دشتی - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

عنوان: گویش دشتی

از جمله مباحثی که در حوزه زبان شناسی از اهمیّت برخوردار بوده و کم تر به آن توجه شده است و حتی در مناطق ایران اصلاَ مورد توجه قرار نگرفته ، گویش های محلی است زیرا گویش های گوناگون خود از عناصر مهم میراث فرهنگی و از ارزش های والای جامعه به حساب می آیند و در مملکت بزرگ آن قدر دامنه ی گسترده ای دارد که در میان هر ایل و قبیله و روستا و شهر گویش خاصی وجود داردکه اگر با دیدی علمی ، دقیق و تیزبین مورد مطالعه قرار گیرد حکمت های فراوانی در میان آن ها یافت می شود. از جمله ی این گویش ها که مورد توجه قرار نگرفته و راجع به آن مطالعه و پژوهش علمی عمیقی انجام نشده ، گویش مردم منطقه دشتی است که یکی از اصیل ترین گویش های ایران بوده و ریشه در زبان باستان ایران و زبان پهلوی ساسانی دارد و کلمات و اصطلاحاتی به همان سبک و قالب زبان پهلوی هنموز هم با گذشت پند قرن در آن محفوظ مانده و در زبان محاصره ای مورد استفاده قرار می گیرد.

گرچه گویش دشتی مانند سایر گویش های ایرانی از ادبیات و سنّت کهن ادبی برخوردار نیست و ادبیات آن بیش تر داستان ها ، ترانه ها ، مثل ها و چیستان هاست امّا یکی از اصیل ترین گویش های ایران برگرفته از زبان لری است که زبان لری نیز خود از متفرعات پهلوی جنوب غربی است.این گویش از دقیق ترین و از نظر استقلال زبان های محلی ، خالص ترین گویش های جنوب است که لغات و ترکیبات و نوع کاربرد شناسه ها به طور دقیق با زبان پهلوی جنوبی یا پهلوی ساسانی منطبق است و روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال در آن به کار رفته و اغلب کلمات اصیل فارسی در آن یافت می شود.



خاستگاه و پیشینه تاریخی گویش دشتی



گویش دشتی ریشه در زبان باستان ایران و زبان پهلوی ساسانی دارد و برگرفته از زبان لری است. زبان لری خود متفرعات زبان پهلوی جنوب غربی است ، چنان که به نوشته اُرنسکی :

(( لهجه های لری و بختیاری از آن قبایل جنوب غربی ایران است به طور کلی به گروهی از لهجه های ایران مربوط است که لهجه های جنوب غربی فارس نیز جزء آن می باشند.))

گویش دشتی از دقیق ترین و از نظر استقلال زبان های محلی از خالص ترین گویش های جنوب ایران است که اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد. شاخه های این گویش از حدود جغرافیایی دشتی گذشته ، تا بنادر ثلاثه و توابع آن ادامه دارد و حتی در منطقه کوهستانی جم و ریز اغلب کلمات به صورت فصیح کتابی استعمال می شود.

یکی از نشانه های اصالت گویش دشتی این است که هنوز واژه و لغاتی از زبان پهلوی ساسانی در آن وجود دارد چنان که در بعضی از روستاه های دشتی که کمتر تحت تأثیر زبان عربی و سایر زبان های بیگانه قرار گرفته اند برخی از کلمات و واژه های زبان پهلوی محفوظ مانده است. به طور مثال لغت کٌهنه « Kohne » را کوهنه « Kwahne » تلفظ می کنند که در زبان پارسی باستان کوهنک « Kwahnak » بوده تنها تغییری که بر این لغت عارض شده تبدیل حرف « کاف » در آخر کلمه به « ها » غیر ملفوظ است یا لغت خوش از خوَش « Xwas » و خورد از خوَرد

« Xward » تلفظ می کنند هم چنین واژگان « شتر » اشتر «Ostor » اِشتُو « Estow » « شتاب » اِشکم را «شکم»

، اَور awr « ابر » ، برار « برادر » ، پار « سال گذشته » ، پازن « بز نر بزرگ » ، پریگ « Perig » یا پریر ( یک روز بیش از روز گذشته ) ، پَرونگ « Parvang » « پرنده ، کمر بند مقدس = کمر بند مخصوص رفتن بالای درخت خرما » ، پُس « Pos » « پسر » ، پسین « Pesin » « بعد از ظهر » ، چاس « Cas » « چاشت » ، دُخت « Doxs » «دختر» ، دروشیدن « Derowsidan » « لرزیدن » ، دوش « Dus » « شب ، گذشته ، دیشب » ، دُول « Dul » « دَلو » ، « دولَک » « Dulak » « دَلوچه » ، دیگ « دیروز » ، ززو « Zuzu » « جوجه تیغی » ، سُمب « Somb » « سُم » ، گپ « Gap » حرف و سخن ، کّپه « Kope » کوپه کردن و انباشتن ، کلبوک « Kalbuk » مارمولک ، کلوک « Koluk » خمره سفالینه بزرگ ، گُت « Got » بزرگ ، گردیک « Gordik » کلیه ، گِنِه «Gene » خبیث ، نامرغوب ، به درد نخور ، مَختَک « Maxtak » مهد ، گهواره ، مُروا « Morva » فال نیک زدن ، میره « Mire » میرک ـ شوهر ، ورزا « Varza » گاو نر .و بزرگ و ... همگی بازمانده زبان پهلوی جنوبی یعنی زبان رایج روزگار ساسانی است.

اگر چه برخی از لغات بیگانه به خصوص عربی و انگلیسی در گویش مردم دشتی و جود دارد و مانند اغلب نقاط گرمسیر ، فارسی محلی شکسته است امّا یکی از دقیق ترین و از نظر استقلال زبان های محلی یکی از خالص ترین لهجه های جنوب است که روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال در آن به کار رفته و اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد. مانند ضمیر « ام » که به فعل « میت » چسبیده است می توان « میت » مصدری و شاید سایر مصادر نیز در گویش به جای فعل به ضمایر چسباند به عنوان مثال مصدر « میت » که به معنی « خواستن » است صرف می گردد :

مُ اِم میت : mo em mit یا مُم میت : mom mit = من می خواهم

تو ات میت : tu et mit یا توت میت : tot mit = تو می خواهی

او اش میت : u es mit یا اوش میت : us mit = او می خواهد

ما امون میت : ma emum mit یا مامو میت : ma mu mit = ما می خواهیم

شماتون میت : soma tun mit یا شما تو میت : soma tu mit = شما می خواهید

اونا شون میت : una su mit یا اونا شو میت : una su mit = آن ها می خواهند

هم چنین صرف مصدر « میشان » به معنی می توان ، بدین قرار است :

مُ اِم میشان :misan mo em یا مُم میشان = من می توانم

تُو ات میشان : to et misan یا توت میشان = تو میتوانی

او اش میشان : u es misan یا اوش میشان = او می تواند

ما مون میشان : ma mun misan = ما می توانیم

شما تون میشان : soma tu misan = شما می توانید

اونا شون میشان : una sun misan = آن ها می توانند

یکی دیگر از نشانه های اصالت و خالص بودن گویش دشتی این است که طرز کاربرد شناسه ها به طور دقیق منطبق با نوع کاربرد شناسه ها در پارسی باستان می باشد.



اِم دی : em di دیدم // اِت دی : et di دیدی // اِش دی : es di دید

امون دی : e mum di دیدیم // اتون دی : e tun di دیدید // اشون دی :e sun di دیدند

البته تلفظ شناسه ها به دو صورت اُم دی « Om Di » و اِم دی :« Em Di» و اِمو دی « E Mu Di » و اُمودی « O Mu Di » و اِتودی « E Tu Di » به کار می رود.

چنان که ذکر شد در گویش دشتی روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال به کار رفته است. در تأیید این مطلب صرف فعل « خُوردَن » در بعضی زمان ها به گویش دشتی بیان می گردد :

فعل
اول شخص مفرد
دوم شخص مفرد
سوم شخص مفرد
اول شخص جمع
دوم شخص جمع
سوم شخص جمع

ماضی مطلق
ام خووِ

Em xowe
اتِ خووِ

Et xowe
اش خووِ

Es xowe
اِمو خوو

Emu xowe
اِتو خووِ

Etu xowe
اِشو خووِ

Esu xowe

ماضی استمراری
اِم می خووِ

Em mi xowe
اِت می خووِ

Et mi xowe
اِش می خووِ

Es mi xowe
اِمو می خووِ

Emu mi xowe
اِتو می خووِ

Etu mi xowe
اِشو می خووِ

Esu mi xowe

ماضی نقلی
اِم خُووردنِ

Em xowarden
اِت خُووردنِ

Et xowarden
اِش خُووردنِ

Esu

xowarden
اِمو خُوردنِ

Emu xowarden
اِتُو خُووَردن

Etu xowarde
اِشو خووردِن

Esu xowarden

ماضی بعید
اِم خُووردِبی

Em xowardebe
اِت خووردبی

Et xowardebe
اِش خووربی

Es xowardebe
اِمو خووردبی

Emu xowardebe
اِتو خووردبی

Etu xowardebe
اشو خووَردبی

Esu xowardebe

ماضی التزامی
اِم خَووردبیت

Em xowardebit
ات خووَردبیت

Et xowardebit
اِش خووردبیت

Es xowardebit
اِمو خووردبیت

Emu xowardebit
اِتو خووردِبیت

Etu xowardebit
اِشو خووردِبیت

Esu xowardebit

ماضی بعید نقلی «ابعد»
اِم خُووَردِبیدِن

Em xowardebeden
اِت خووردبیدن

Et xowardebeden
اش خووردبیدن

Es xowardebeden
امو خووردبیدن

Emu xowardebeden
اتو خووردبیدن

Etu xowardebeden
اشو خووردبیدن

Esu xowardebeden

ماضی استمراری نقلی «نقلی مستمر»
اِم می خُووَردِن

Em

mi

xowarden
ات می خووردن

Et

mi

xowarden
اش می خووردن

Es

mi

xowarden
امو می خووردن

Emu

mi

xowarden
اتو می خووردن

Etu

mi

xowarden
اشو می خووردن

Esu

mi

xowarden

ماضی ملموس

«مستمر»
هَی اِم می خووِ

Hey em mi xowe
هی ات می خوو

Hey et mi xowe
هی اش می خوو

Hey es mi xowe
هی امو می خوو

Hey emu mi xowe
هی اتو می خوو

Hey etu mi xowe
هی اشو می خوو

Hey esu mi xowe


هم چنین در تأیید مطلب یاد شده چند بیت شعر از اشعار ( حاج سید علی نقی شریعت زاده دشتی ) که به گویش محلی دشتی سروده به عنوان نمونه ذکر می گردد.



مــو ام میـــت تو دِلُم عِشــکِت پَنه بیت چِــشــام نـــامــَهــلتُم یـَهــُو اَو اِش مــیت

غَـــــم عــِشــــکِت دل مُــــش واتــوندن نه اَوِ چش اَو دِلِن ری گَپ شی ایی میت



مو:من // پنه بیت : پنهان باشد // یَهو : یک باره // ام میت : می خواهم // چشام : چشمانم // شی : سرازیر شدن // عشکت : عشق تو // مُش : من را // واتوندِن : تفتیده نموده است //

اَو : آب // چش : چشم // ری : روی // گپ : گونه //



معنی بیت اوّل :

من می خواهم عشقت را در دلم پنهان کنم چشمم نمی گذارد یک اشکش جاری می شود.

معنی بیت دوم :

آتش عشقت دلم را تفتیده کرده نه آب چشم که آب دل است که از گونه سرازیر می شود.



بیت دیگر :

مُ چـم کـِردِن که شَــی مُت دِل بُرُندِن وِدوری گُوشـــت لارمُـــت کِــرُنــدِن



مُ : من // چِم کردن : چه کاری کرده ام // شی مُت : از من // دل برندن : دل بریده ای //

لارمُ : بدنم // کرندن : تراش دادن



معنی :

من چه کار کرده ام که از من دل بریده ای ، و به دلیل دوری ، گوشت تن مرا تراشیده ای .


 





شنبه 91/10/9 | 6:4 عصر | khedri | نظر