دی 91 - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخنان دکتر شریعتی, متن های زیبا,سخنان زیبای دکتر شریعتی

 

دوستت دارم‌ها را، نگه می‌داری برای روز مبادا

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برای یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن و شرایط تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند




دوشنبه 91/10/4 | 7:26 عصر | khedri | نظر

 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:

می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

 

خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد

اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟…

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .

کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.

خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.

کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.

او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:

خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..

خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:

نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را …

*** مـادر***

صدا کنی

 

  دانلود این کتاب

 رمز فایل (با حروف کوچک) : www.iranromance.com

منبع :iranromance.com




دوشنبه 91/10/4 | 7:25 عصر | khedri | نظر

ری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !

شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !

  



دوشنبه 91/10/4 | 7:23 عصر | khedri | نظر

 

 

راسخون : اصولاً ازدواج یک مقوله خیلی خاصی است که طبیعی است برای آدمیزاد، خیلی هم مهم باشد، هرچند این موضوع هم، مانند موضوعات متعدد دیگر، همینجوری معلق مانده است بین سنت و مدرنیته.
 
تصور کنید پدر عروس و پدر داماد، بروند داخل حیاط و در مورد مسایل فی‌مابین حرف خصوصی بزنند!

اصولاً ازدواج یک مقوله خیلی خاصی است که طبیعی است برای آدمیزاد، خیلی هم مهم باشد، هرچند این موضوع هم، مانند موضوعات متعدد دیگر، همینجوری معلق مانده است بین سنت و مدرنیته.

اما تفاوت‌ها و تشابهات میان خواستگاری در دوران قدیم یا همان ایام ماضی و وقتی که نان سنگک دانه‌ای دوزار بود، با خواستگاری در دوران معاصر که حالت مثلاً مدرن دارد و متناسب است با زمان نان سنگک 500تومانی، مقوله خاصی است که کلی کارشناسی و بحث و مجادله نیاز دارد تا به نتیجه برسد و معلوم کارشناسان و مسوولان بشود که تفاوت ها وتشابهان آنها در چیست.

در این میان اما اخیراً یکی از دوستان بنده، پذیرای قدوم مبارک خواستگار و خانواده مربوزه در منطل خود بود تا اگر قسمت بود، دختر خانم خود را بفرستد خانه بخت.

من هم که خبردار شده بودم و قصد عرض تبریک و شادباش و سایر موارد را داشتم، بدون قصد فضولی و تنها با نیت آنکه از کم و کیف ماجرا آگاه شوم، تلفنی به این دوست عزیز و شفیق زدم و از کم و کیف ماجرا سوال کردم و گفتیم و شنیدیم تا رسیدیم به اینجا که، از دوست محترممان پرسیدیم اصلاً دلیل حضور خواستگار محترم در محل خانه ایشان چه بوده است که فرمودند:

«خب جلسه اول بود و فقط برای آشنایی!!!»

البته تا اینجای کار مشکلی نداشت ولی ادامه صحبت‌هایش خیلی جالب‌انگیز بود. وقتی گفتم که خدا را شکر که این دو کبوتر عاشق!!! همدیگر را دیدند و حرف‌هایشان را زدند… خلاصه ابراز امیدواری کردم که وصلت صورت بگیرد، ایشان در جواب گفت:

«ای بابا! تو هم چقدر اُمُلی!!! جلسه برای آشنایی دختر و پسر نبود که!!! اونا اتفاقاً همدیگر را می‌شناختند و قرارهایشان را هم گذاشته بودند و… این جلسه را هم گذاشته بودند تا خانواده‌ها با هم آشنا بشوند نه خودشان!»

راستش داشتم از خنده روده‌بر می‌شدم از سادگی خودم و تصور برگزاری جلسه آشنایی خانواده‌ها با هم! اینکه مثلاً مادر عروس و مادر داماد بروند آن اتاق و حرف‌هایشان را با هم بزنند یا مثلاً پدرها زوج موفق آینده بروند توی حیاط و با هم در مورد مهریه دو کلمه حرف خصوصی بزنند! و یا… خلاصه خودتان حساب کتاب بفرمایید تفاوت خواستگاری‌های قدیم و جدید را!

آخر در گذشته نچندان دور، دختر و پسر مربوطه بودند که می‌رفتند توی یک اتاقی جایی و حرف‌های خصوصی و شرایط‌شان را با هم می‌زدند در مراسم خواستگاری…

 

منبع: نمک نیوز




دوشنبه 91/10/4 | 7:19 عصر | khedri | نظر
مطالب جدید تر