اشعار زیبا و ادبی - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

اثری ماندگار از زنده یاد فریدون مشیری
 
شعر کــوچـــه


بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینة عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،

باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم


بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

شعر کــوچـــه

کــوچـــه

سروده "هما میرافشار"

(پاسخی به اثر فریدون مشیری)

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه‌سان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره‌ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی ...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من
که ز کوی‌ات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی؟!
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم


شعر کــوچـــه

Room

اما هیچ فکر کردین که اگر زنده یاد آقا فریدون خان مشیری
میخواست اون شعر معروف و محبوب "کوچه" رو امروزه بگه،چطوری می سرود؟

آخه امروز دیگه همه چی کامپیوتری شده و فکر کنم این مضمون بیشتر به دوره و زمونه ی فعلی میاد ...
شعر کــوچـــه

بی تو Online شبی باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم، دنبال ID ی تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم
شدم آن User دیوانه که بودم

وسط صفحه Room ،Desktop یاد تو درخشید
Ding صد پنجره پیچید

شکلکی زرد بخندید
یادم آمد که شبی با هم از آن Chat بگذشتیم

Room گشودیم و در آن PM دلخواسته گشتیم
لحظه ای بی خط و پیغام نشستیم

تو و Yahoo و Ding و دنگ
همه دلداده به یک Talk بد آهنگ

Windows و Hard و Mother Board
آریا دست برآورده به Keyboard

تو همه راز جهان ریخته در طرز سلامت
من بدنبال معنای کلامت

یادم آمد که به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این Room نظر کن

Chat آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به Email ی نگران است

باش فردا که PM ات با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این Log Out ،Room کن

باز گفتم حذر از Chat ندانم
ترک Chat کردن هرگز نتوانم نتوانم

روز اول که Email ام به تمنای تو پر زد
مثل Spam تو Inbox تو نشستم

تو Delet کردی ولی من نرمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو یک Hacker و من User مستم

تا به دام تو درافتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودی. نرمیدم. نگسستم

Room ی از پایه فرو ریخت
Hacker ی Ignore تلخی زد و بگریخت

Hard بر مهر تو خندید
PC از عشق تو هنگید

رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از User آزرده خبر هم

نکنی دگر از آن Room گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن Room گذشتم




سه شنبه 92/8/14 | 9:16 صبح | khedri | نظر

 

ای نام بلندت آشنای دل ما حمید سبزواری
میدان بلاغت است دیوان علی
کس چون بنهد قدم به میدان علی
هر نکته که بوی عشق می آید از آن
یا زان محمد است یا زان علی
***
خواهم نظری که جز خدا نشناسد
جز دست خدا گره گشا نشناسد
جز عشق علی و یازده فرزندش
راهی به دیار آشنا نشناسد
***
ای دل به علی نگر خدا را بشناس
وز روی علی رمز ولا را بشناس
خواهی که مقام عشق را بشناسی
برخیز و علی مرتضی را بشناس
***
گفتم ز چه کعبه را به عالم شرف است
وان خانه مطاف اهل دل صف به صف است
گفتا که گهر مایه ارج صدف است
این عاصمه زادگاه میر نجف است
***
ای آمده در کعبه ز مادر به وجود
وی رفته به مسجد ز جهان وقت سجود
از آمدن و رفتن تو دانستم
سرمایه زندگی قیام است و قعود
***
تا بر لب خویش نام حیدر داریم
کی بیم ز دشمن ستمگر داریم
از مهر علی و یازده فرزندش
ما، گرد دیار خویش سنگر داریم
***
با یاد علی به موج آتش زده ایم
از نجد زبانه تا مراکش زده ایم
در مکتب او چو قامت افراخته ایم
سیلی به حرامیان سرکش زده ایم
***
ای تیغ کجت قبله نمای دل ما
سرپنجه تو گره گشای دل ما
تو شیر حقی، دست حقی، مرد حقی
ای نام بلندت آشنای دل ما
***
با نام علی به پهنه رو آوردیم
بر خصم شکست سو به سو آوردیم
هر چند که قطره قطره خون بخشیدیم
صهبای ظفر سبو سبو آوردیم



سه شنبه 92/8/14 | 9:15 صبح | khedri | نظر

 

معنی گل ها



گل رز:
* رز سرخ: عشق بی ریا-زیبایی-شجاعت-احترام-تبریک- "دوستت دارم"
* رز سفید: پاکی-معصومیت-راز-سکوت-فروتنی-احترام- "عشق من به تو عمیق و خالصانه است"
* رز صورتی: قدردانی- "متشکرم" وقار-ستایش-همدلی-لطافت-شادکامی- "باورم کن" - "تو خیلی دوست داشتنی هستی"
* رز زرد: شادمانی-رفاقت-شوق-حسادت-آغاز دوباره- "فراموشم نکن" - "معذرت میخواهم"
* رز بنفش: عشق در نگاه اول.
* رز نارنجی: اشتیاق-شیفتگی-آرزو.
* غنچه رز: نماد پاکی و زیبایی-جوانی-عشق نوپا.
* یک شاخه گل رز: سادگی-سپاسگزاری-عشق تازه.
* یک شاخه گل رز سرخ: "دوستت دارم".
* رزسفید عروس: عشق مبارک و فرخنده.
* رز قرمز سیر: سوگواری.
* رز سیاه: مرگ.
* ترکیبی از رز سفید و سرخ: اتحاد-سازش
* رز کاملا شکفته: "من متعهد به تو هستم"-"هنوز دوستت داردم"
* دسته گل رز: قدردانی.
* دسته گل رز کوچک: "من به یاد تو هستم"

- داوودی: حقیقت - "تو دوست فوق العاده ای هستی"
- نیلوفر آبی: حقیقت.
- نرگس: غرور - خود بینی.
- بنفشه: اندیشه های ناگفته- سفر- "سفر بخیر" -پاکدامنی-فروتنی.
- سوسن سفید: دوشیزگی - پاکی.
- اقاقیا: عشق پاک - عشق پنهانی.
- بگونیا: هشدار.
- کاکتوس: پایداری - استقامت.
- کاملیا صورتی: "در آرزوی تو هستم"
- کاملیا قرمز: "عشق تو همچون آتشی در قلب من است"
- کاملیا سفید: "تو در خور پرستشی"
- میخک: شیفتگی - عشق زن - ستایش - "بله"
- قاصدک: وفاداری - خوشبختی - صداقت - پیام آور عشق.
- فراموشم نکن: خاطرات گذشته - عشق ناب.
- پیچک: عشق - صداقت - وفاداری.
- نسترن: آرزو - همدلی - "دوستم داشته باش".
- لادن: پیروزی - غلبه - فتح.
- لاله: عاشق تمام عیار - "باورم کن"
- ارکید: عشق - زیبایی.
- نرگس زرد: احترام - جوانمردی - " تا زمانی که تو در کنار من هستی خورشید بر من خواهد تابید"
- اطلسی: شرم - ازدواج فرخنده.
- گل پامچال: "بدون تو قادر به زندگی کردن نمیباشم"
- یاسمن: شادی - شیرینی - دلپذیری - وقار.
- رزماری: یادآوری - خاطرات - یادگاری.
- آلاله: پروت - زرق و برق.
- آفتاب گردان: ستایش - غرور - پرستش.
- مریم: لذت.
- گلایل: ستایش - صداقت - "به من فرصت بده"
- زنبق: اندوه - تاسف.
- آنتوریوم: عاشق.
- مرغ بهشتی: شکوه - عظمت.




سه شنبه 92/8/14 | 9:15 صبح | khedri | نظر

 

دلتنگم ...

به نام آنکس که اگر چشمانم برای دلتنگی و بندگی اش می گرید قلبم آرامش ابدی می یابد

خدایا ! خدایا چه بنویسم که قلمم پر از نوشتن است و دفترم بی تاب سیاه شدن برای توست

دلم سرشار از غم و اندوه دوری و سرم چون گرداب دریاهایت متلاطم و خروشان است . دیگر نه صورتی برایم باقی مانده است و نه سیرتی که توان آمدنم در نزدت باشد ? تا آبروی آمدنم در کنارت باشد . روسیاه روسیاهم . دل آمدن دارم ? پای آمدن دارم ? اما روی آنرا ندارم . وجودم پر تلاطم گشته از آوارگی در این دنیا . خواهان آن دنیایم و ترسان و لرزان از آن

برای رسیدن به آسمانهایت و رهایی از این خاک بدنبال بالهایی همچون بال سیمرغ هستم تا با چند باز و بسته کردنش از زیر سلطه بودن این خاک رهایی یابم . آری من از خاکم اما نه از آنم که دل بستگی عمیق من غل و زنجیر به دست و پایم شود و مانع رسیدنم به اوج

دلم از دریا خروشان تر است که بخواهم به دریا زنمش و از زمین برکنمش و به اوج رسانمش

دست و پایم لرزان و سرد گشته از اسیری و غربت و بی تاب گرم شدن با قربت است

من همانم که اشرف مخلوقات گشتم و ملائکه معصوم درگاهت برای من سر به سجده نهادند؟

نه ! من آن نیستم . من آن اشرف مخلوقات نیستم . سینه ام جای الماسی درخشان از جانب تو بود و ذره ذره بدنم نگهبان آن الماس درخشان . درخشندگی اش چشم عالم را کور می کرد و عالم را روشنایی می بخشید . اما اکنون ذره ذره بدنم در مقابلت شرمنده و رو سیاه که دیگر هیچ خبری از آن الماس درخشان درون سینه ام نیست

سرگشته و حیران چون مجنون دیوانه وار به کوه و صحرا زده ام تا به تو برسم . تشنه رحمت توام ! سیرابم کن . تشنه مهربانی و بخشندگی توام و تمام امیدم به توست که سیرابم کنی .

نردبانی برای رسیدن می خواهم . توان بال زدنم نیست شاید که توان بالا آمدنم از نردبان معرفت وجودی تو را داشته باشم

درهایت همه بازند اما شرمزده به کجا بیایم ؟ با دلی سیاه و آلوده به کجا بیایم ؟ با وجودی متلاطم و مضطرب به کجا بیایم ؟

خدایا ! تنها نجات بخش من ! اینبار هم همانند همه لحظه های پیشینم تنها می گویم

" الهی العفو ? الهی العفو ? الهی العفو "

دل از این دنیا از این هستی پر از نیستی برکندم و مشتاق و بی تاب رسیدنم

الهی العفو گویان به نزدن می آیم تا مثل تمام لحظه های زندگی ام نه دست رد بر سینه ام که دست مهربانی بر سرم بکشی و روح مرده و بی جانم را جان تازه عطا کنی

من نه با نقاب نورانی که با همین صورت سیاه خویش خواهم آمد تا با سیرتی ابدی در کنارت بمانم

من برآنم که اینبار بمانم بر سر همه عهد و پیمانم . که اینبار بمانم بر سر آدمیتم . نه ! اینبار خوشمزگی میوه ممنوعه را نمی خواهم . اینبار به دنبال عصیان و سرکشی نیستم . اینبار به دنبال سرگشتگی ام . به دنبال دیوانگی ? دیوانه بودن همچون مجنون ? به دنبال مجنون وار تو را خواندن و به تو رسیدنم

می خواهم چون مرغ شباهنگ حق حق کنان به سراغت آیم و چون پروانه ای در شمع وجودت آب گردمم و گم شوم

من به دنبال توام . دل از این زمین برکندم ? غل و زنجیرها را گشودم و پا بر روی اولین پله از نردبان معرفتت نهادم

باشد که در دریای مهربانی ات گم شوم



سه شنبه 92/8/14 | 9:14 صبح | khedri | نظر

 

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

 امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
کاهش جان تومن دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چه ها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توهم آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر میشکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا اگر آیین محبت باشد
چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی




سه شنبه 92/8/14 | 9:13 صبح | khedri | نظر
مطالب قدیمی تر