در این مقاله به تکنیک های فیلمبرداری به روایت یک فیلمساز حرفه ای (ادوارد دمیتریک ) خواهم پرداخت و به بررسی نظریات این فیلمساز بزرگ در زمینه شیوه کارش و خارج شدن از کلیشه در تکنیک های فیلمبرداری در ادامه بطور کامل خواهیم پرداخت.
منتقدان و دانشجویان سینما معتقدند ” سینما ابزاری ارتباطی در دست کارگردان است ” این اظهار نظر چندان قابل بحث نیست ، ولی واقعا چه چیز متضمن درستی است ؟
عناصر مطرح در فیلمسازی را می توان در چهار دسته طبقه بندی کرد : داستان ، اجرا ( بازیگری) ، تدوین و تکنیک های فیلمبرداری ،. کارگردان تنها کسی است که به حیطه تک تک این عناصر وارد می شود و بیشترین کنترل را روی آخرین مورد دارد. اگر فیلمساز از صحنه پردازی اطلاعات کاملی نداشته باشد به رغم کیفیت مطلوب سه عنصر اصلی دیگر ، فیلم هایش آثار خوبی به حساب نمی آیند. کار به این سادگی نیست که کارگردان صحنه را بچیند ، جای دوربین را مشخص کند و وقایع را روی فیلم ثبت کند بلکه اگر قصد دارد در کارش به عنوان یک استاد شناخته شود باید خودش را به گرفتن نماهای دور ، عمومی ، دونفره و بسته ( عادی) محدود نکند. کارگردان فقط باید آن ها را درست بشناسد تا بتواند به طور غریزی به کارشان بگیرد . به این ترتیب دیگر مجبور نیست ، مثل بسیاری از کارگردان های ناشی تلاش زیادی بکند تا از پس یک صحنه پردازی ساده بربیاید.
گاهی تجربه مثل سنگ آسیاب روی گردن کارگردان سنگینی می کند . پس از سال ها تکیه روی کتاب های که درباره پرداخت صحنه ها نوشته شده ، استفاده از یک شیوه مطمئن می تواند به شدت وسوسه انگیز باشد اگر کارگردان درباره نحوه برخورد فیزیکی درک متحجری داشته باشد طبعا شیوه قرار دادن دوربینش هم فاقد خلاقیت خواهد بود . او مدام باید به این فکر کند که به چه شکل می تواند بهترین نما را خلق کند ، خلق چنین نمایی به موقعیت و کشش آن نما در فیلم بستگی دارد گاهی یک صحنه پردازی در اول فیلم ، عالی از کار در می آید . ولی اگر همان صحنه پردازی در جای دیگر فیلم ،حتی در نقطه اوج آن به کار برود دیگر آن ارزش اولیه را ندارد. با این که آگاهی دقیق از روش های آماده کردن صحنه مساله مهمی است ولی باز هم خلاقیت کارگردان بزرگترین امتیاز او محسوب می شود. فقط با همین خلاقیت است که کارگردان در سبک فیلمسازی خود اعتبار کسب می کند.
از زمان ورود صدا به سینما همیشه در مورد برتری نسبی تمرین های پیش از تولید ( به شیوه تئاتری) در مقابل تمرین های سر صحنه – درست پیش از فیلمبرداری – بحث بوده ، تا به حال از هر دو شیوه استفاده شده ولی فیلمسازان بیشتر به دنبال شیوه دوم بوده اند ، تمرین های تمام و کمال معمولا باب طبع فیلمسازانی بوده که از تئاتر به سینما آمده اند. این شیوه هم برای آن ها آشنا بوده و هم این فرصت را برایشان فراهم کرده تا نتیجه نهایی را درهمان ابتدای کار ببینند. کارگردانی که برای فیلمسازی تربیت شده ، یاد گرفته در حالی که روی فیلمنامه کار می کند تمام فیلم را در ذهنش مجسم کند . به این ترتیب دیگر ذهنیت اصلی کارگردان شکل گرفته و مزیت چنین کاری هم این است که دست خود را برای ایجاد تغییرات احتمالی در حین فیلمبرداری باز می گذارد و در نتیجه فیلم سر زندگی بیشتری دارد . با تمرین دقیق قالب اصلی فیلم شکل می گیرد وقتی تولید اصلی آغاز می شود در برابر تغیرات مقاومت می کند . به خصوص وقتی هم یک برنامه زمانبندی شده برای فیلم در نظر گرفتند و هم مشکلات کار فشار می آورد.
فیلمسازهای اولیه ( نمای معرف ) :
فیلمسازهای اولیه معمولا هر فصل جدید را با یک ( نمای معرف) آغاز می کردند . که البته گاهی فقط یک بخش کوتاه از آن برداشت ، هنگام تدوین استفاده می شد. اساسا این یک قانون بود که در تدوین یک صحنه ، مسیری از نماهای دور به نماهای نزدیک طی شود . حتی بعضی فیلمساز های امروزی هم هنوز پیرو این قانون هستند . اگر پرداخت خوب و تاثیرگذار باشد ، می توان از یک نمای دور به نمای نزدیک قطع کرد و یا بلعکس . در یکی از فیلم های هر فصل تازه با یک نمای نزدیک آغاز می شد و پس زمینه فقط در صورتی دیده می شد که بازیگر به آن سمت می رفت . من هیچ وقت سعی نکردم درباره چیدن صحنه در فیلم هایم توضیح بدهم با این حال در نقدی در تایم به خصوص به طراحی تاثیر گذارم و کاربرد صحنه پردازی در فیلم ، اشاره شده بود.
آیا استفاده از نمای دور ( نمای معرف ) ننیجه بخش است ؟
به این نتیجه رسیده ام که استفاده از نمای معرف –بجز در یک مورد خاص – تلف کردن وقت و پول است اگر در مورد یک نما یا صحنه طراحی شده مطمئن نباشم . آن وقت نمای معرف می گیریم . با این کار می توانم نما را در کلیتش تماشا کنم تا بتوانم جاهایی را که شک دارم مشخص کنم . به این ترتیب فرصت دارم تا افکارم را جمع و جور کنم و اصلاحات صحنه پردازی لازم را انجام بدهم در واقع گزارش تولید به من این اطمینان را می دهد که روی فیلمبرداری کار کنم تا این که روی آن فکر کنم این کار در طول فیلمبرداری روی آن دسته از مدیران اجرایی تاثیر می گذارد که معتقدند فکر کردن امری غیر ضروری است و تنها باعث افزایش هزینه ها می شود.
قصد ندارم با این توضیحات ثابت کنم استفاده از نمای دور کار بیهوده ای است ، بلکه در مقابل معتقدم استفاده هوشمندانه از آن امتیاز بزرگی محسوب می شود ولی اغلب ( به خصوص در فیلم تلویزونی این استفاده منحصر شده به نماهای معرف و به این ترتیب فقط نیمی از قابلیت آن به کار گرفته شده وقتی از هر نما درست استفاده بشود می تواند تاثیر احساسی داستان را افزایش بدهد
.: Weblog Themes By Pichak :.