دانش و مدیریت - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تا زمان را مدیریت نکنیم نمی توانیم چیز دیگری را مدیریت کنیم.

Until we can manage TIME, we can manage nothing else




جمعه 91/11/13 | 11:4 صبح | khedri | نظر



مدیریت شرکت‌های نوپا، به مراتب سخت‌تر از شرکت‌هایی است که به بلوغ رسیده اند.‌ آیا شما قادر به عبور از ‌این گذار خواهید بود؟ در‌اینجا سه روش برای درک ‌این موضوع ارائه می‌شود.
به عنوان یک مدیرعامل، لازم است که همیشه به توانایی‌های خود برای ارتقای سازمان به سطوح بالاتر بیندیشید. ریچارد دوم، شخصیت کتاب شکسپیر وقتی به رهبری خود می‌اندیشد درخواست می‌کند که یک آینه برای او بیاورند و می‌گوید «یک آینه به من بدهید و من اسرار را از درون آن می‌خوانم.» حق با ریچارد دوم بود؛ داشتن یک دید روشن از خود، مهم است.

ارزیابی خود، مشکل است. صحبت از منافع زیادی در میان است و رعایت اصل بی‌طرفی و واقع گرایی بخصوص وقتی زحمات زیادی کشیده می‌شود و کار زیادی انجام شده است، هر چند بسیار مشکل ‌اما بی‌نهایت ضروری است. اهداف، هر چه زودتر عینیت یابد بهتر است. زمان زیادی طول کشید تا ریچارد به فکر ارزیابی خود بیفتد در نتیجه پسر عمویش از نقطه ضعف او استفاده کرد تا حکومتش را در هم شکند. اگر با سرمایه‌گذاران خارجی کار می‌کنید، آنها تقریبا هر روز شما را مورد ارزیابی قرار می‌دهند. بنابراین بهتر است همیشه یک قدم از آنها جلوتر باشید.
من هم به عنوان یک سرمایه‌گذار، با بسیاری از مدیرعاملان موسس شرکت‌ها که افراد بسیار با استعدادی هم بوده اند کار کرده‌ام. همه آنها به طور اجتناب ناپذیری افراد اندیشمند و دارای تفکر هستند و همواره به‌این موضوع توجه می‌کنند که‌ آیا هنوز فرد مناسبی برای این سمت هستند یا خیر. اغلب، علت ‌این‌امر آن است که آنها کار خود را خوب انجام می‌دهند و کسب و کارشان در مسیر رشد قرار دارد. البته، نقش مدیرعامل در یک شرکت تازه‌کار، به مراتب متفاوت از نقش او در شرکتی است که به موفقیت چشمگیری در حوزه کسب و کار خود دست یافته است.‌اینکه نقش بین‌این دو تا چه حد متفاوت است موضوعی است که باید به طور جداگانه به آن پرداخت، ‌اما همین قدر بس که بگوییم برای هدایت موفق یک شرکت در طول دوره حیات آن به یک مدیر زیرک نیاز است. ضمنا باید توجه داشت که نقش مدیرعامل در هر جایگاهی، وزن بسیار سنگینی دارد که دارای فرازونشیب‌های زیادی است که حتی قوی ترین مدیران را نیز وادار می‌کند که به خود شک کنند. وقتی مدیرعاملی که با او کار می‌کنم شروع به ارزیابی خود می‌کند، چه خودش چنین تصمیمی‌گرفته باشد و چه از طرف مقام‌های بالاتر مجبور به‌این کار شده باشد، من سه پیشنهاد زیر را به او ارائه می‌دهم:
1- عقاید قبلی خود را درباره انتقال مدیرعامل کنار بگذارید. واضح است که تصمیم کنار کشیدن از پست مدیرعاملی تبعات بسیاری به همراه دارد.‌ آیا به‌این نقص در خود اذعان دارید که ممکن است بیل گیتس یا استیو جابز بعدی شما نباشید؟
واقعیت ‌این است که تغییر مدیر عامل برای توسعه شرکت یک قانون است نه یک رویداد استثنایی و‌این قانون هم در داخل و هم در خارج از جهان سرمایه‌داری صدق می‌کند. در حالی که مطبوعات از کارآفرینانی مثل مارک زوکربرگ (موسس فیس بوک) که یک شرکت کوچک را به شهرت رساند تجلیل می‌کند، ‌اما بسیاری از بهترین کارآفرینان نیز به گوشه‌ای از‌این موفقیت هم دست نمی‌یابند.
برد کیول، کارآفرینی است که در شیکاگو زندگی می‌کند و یکی از موسسان شرکت‌های زنجیره‌ای موفق‌ ایالات متحده است که شامل شرکت‌های گروپون، مدیا بانک و اکو گلوبال می‌باشد. وی می‌گوید: «من دو سوال از خود می‌پرسم:‌ آیا من خودم را به عنوان یک مدیرعامل پیشرو استخدام می‌کنم؟‌ آیا آنچه را نمی‌دانم ولی دیگری می‌داند و می‌تواند به من بدهد، درک می‌کنم؟» به عبارت دیگر، او در حالی در‌ آینه به خود نگاه می‌کند که کلاه دیگری بر سر دارد – کلاه یک سرمایه‌گذار. او می‌گوید: «من دریافته‌ام که آنچه مرا به بهترین شکلی توصیف می‌کند، کارآیی شرکت در آینده است و نه نقش مدیرعاملی». راز قدرت برد در روش او ‌این است که مدیران عاملی مانند او طی زمان در شرکت‌های مختلف با کار و زحمتی که صرف بهبود کارآیی و موفقیت ‌این شرکت‌ها می‌کنند، از‌این راه ارزش افزوده ‌ایجاد می‌کنند. سرمایه‌گذاران به ‌این افراد، کارآفرینان سریالی می‌گویند و‌این کارآفرینان،
قابل اطمینان‌ترین مولدهای ثروت در جهان هستند؛ اجازه دهید به‌این صورت مطرح کنم: اگر شما سرمایه‌گذار بودید،‌ آیا در یک کشتی سرمایه‌گذاری می‌کردید یا در یک ناوگان؟
2- مشاوران مستقل و مجرب پیدا کنید. همه انسان‌ها، نه فقط مدیران عامل، همیشه می‌توانند از توانایی افرادی منتفع شوند که می‌توانند چهره تحریف شده‌ای که از خود داریم را مورد ارزیابی قرار دهند. درخواست چنین تحلیلی درباره خودتان،از افراد واقع گرا و بی‌غرض می‌تواند به شما کمک کند که نسبت به خود دیدگاه متعادل‌تری داشته باشید. یکی از ابزارهای قوی برای مدیران، ارزیابی 360 درجه است. متخصصان، اطلاعاتی را از کارمندان، مشتریان و سایر اعضای سازمان بدون ذکر نام آنها جمع‌آوری می‌کنند و چکیده ‌این مشاهدات را به اطلاع مدیرعامل می‌رسانند. ما در شرکت‌های امروزی، ارزیابی 360 درجه را به طور منظم انجام می‌دهیم که مؤثر نیز هست. بخصوص زمانی که تغییری در محصولات یا خدمات‌ایجاد شده است، حتما لازم است که توجه خاصی به فیدبک مشتریان و سرمایه‌گذاران و همچنین کارمندان داشته باشید. مخصوصا دریافت فیدبک از مشتریان و سرمایه‌گذاران به شما ‌امکان اندازه‌گیری تحقق انتظاراتی که داشته‌اید را می‌دهد. در عین حال، صداقت در فیدبک کارمندان هم زمانی به دست می‌آید که اطلاعات کافی به آنها داده شده و آنها از مخفی ماندن هویتشان در ارائه فیدبک مطمئن شوند.
3- شتاب‌زده قضاوت نکنید. آخرین توصیه من به مدیران عامل ‌این است که درباره نقطه‌ضعف‌هایی که از خود سراغ دارید قضاوت اشتباه نکنید. از عکس‌العمل ریچارد دوم وقتی در آینه به خود نگاه می‌کرد پرهیز کنید. او وقتی آنچه را می‌دید دوست نداشت،‌ آینه را می‌شکست که همین ‌امر به پایان فرمانروایی‌اش انجامید. اگر انسان فوق‌العاده‌ای نباشید، در جایگاهی که هم‌اکنون هستید نخواهید بود، جایگاهی که در آن بتوانید یک شرکت موفق را مدیریت کنید و نقش خود را در رشد آینده شرکت ‌ایفا کنید.
چشم باطن خود را باز کنید و به کارهایی که انجام داده‌اید از جمله قدم‌های مثبتی که برداشته‌اید فکر کنید و بینش خود را در راستای نیازهای شرکت هماهنگ نمایید. فقط در‌این صورت است که می‌توانید روش و جایگاه خود را با اهداف شرکت همسو کرده و به حرکت خود ادامه دهید.

مترجم: رویا مرسلی
منبع: inc
منبع:دنیای اقتصاد




جمعه 91/11/13 | 11:3 صبح | khedri | نظر

ژاپن چگونه کشوری توسعه یافته شد؟

ژاپن چگونه کشوری توسعه یافته شد؟ 

جامعه ی ژاپنی در نیمه ی قرن نوزدهم یک جامعه ی فئودالی و طبقاتی بود. جامعه از چند «کاست» یا طبقه تشکیل می شد، کاست نجسها به مشاغلی پست اشتغال داشتند و حق آمیزش با کاستهای دیگر جامعه را نداشتند. کاستهای دیگر عبارت بودند از دهقانان که اکثریت داشتند، کارگران، پیشه وران، بازرگانان و نجبای نظامی. همه دارای این غرور بودند که به ملتی استثنایی تعلق دارند. کشور به 275 مِلک اربابی تقسیم شده بود و ارباب دایمیو (1) از قدرتی بی چون وچرا برخوردار بود؛ او حق ضرب سکه را داشت و بر گروه جوانمردان سامورایی (2) که از مقررات عادی معاف بودند و حق داشتند شخصاً حکم عدالت را جاری کنند، فرمان می راند. امپراتور میکادو (3) که قدرتش منشأ الهی داشت از چند قرن به این طرف بیشتر حضور معنوی داشت و اداره ی امور کشور را به مقتدرترین دایمیو که شوگون (4) نامیده می شد، سپرده بود. قدرت شوگون، مطلق و موروثی بود و از پدر به پسر انتقال می یافت.
به رغم انتقادات برخی از روشنفکران به نظر نمی رسید چیزی بتواند ارکان این جامعه را سست کند و به 700 سال قدرت نظامی خاتمه دهد. ژاپن در چهاردیواری خودش زندگی می کرد: تجارت با خارج ممنوع بود و تنها شرکت هلندی هند شرقی از 200 سال پیش اجازه یافته بود شعبه ی کوچکی در جزیره ی دیشیما (5) نزدیک ناگازاکی (6) دایر کند.
باری، یک روز مقامات ژاپنی از هلندیها می شنوند که قدرتهای غربی با هم در حال مشورت هستند که راهی پیدا کنند تا دروازه های ژاپن را به روی تجارت با خارج بگشایند. روز 8 ژوئیه ی 1853 نشانه های هراسی میان ساحل نشینان خلیج اِدو (7) ظاهر می شود: اولین بار یک امریکایی به نام ناخدا پِری (8) با «کشتیهای سیاهش» وارد بندر می شود. چند گلوله ی توپ به افتخارش شلیک می شود که بیشتر به تیر اخطار شبیه است. ناخدا پری نامه ای از طرف رئیس جمهوری ایالات متحده ی امریکا به شوگون می دهد که در آن ابراز تمایل کرده بود چند شرکت بازرگانی در ژاپن تأسیس کند. ناخدا نُه ماه بعد برای دریافت پاسخ بازمی گردد، اما با 250 عرّاده توپ بر روی عرشه ی کشتیها. در برابر این تهدید، دو بندر به روی تجارت با امریکا گشوده می شود، سپس بندر سومی هم به آنها افزوده می گردد. معاهده ی کاناگاوا (9) به قدرتهای بزرگ دیگر، مثل انگلستان، روسیه، فرانسه اجازه می دهد که از این شکاف ایجاد شده رخنه کنند.
در برابر قدرت نمایی دنیا، ژاپن مجبور می شود تصمیم سرنوشت سازی بگیرد و از سیاست انزواطلبی منصرف شود، در گزارشی چنین آمده است: «در کشورهای بزرگ خارجی، فن دریانوردی، وسایل نظامی به حد اعلا توسعه یافته اند. اگر کشور ما مورد هجوم قرار گیرد، به ما آن رسد که به چین رسیده است.
ژاپن باید منابع اقتصادی و نیروهای نظامیش را مطابق الگوی غربیها توسعه دهد. آنگاه ما خواهیم توانست در کنسرت ملل وارد شویم. موقعیت ملی ژاپن مستحکم خواهد شد و امکان خواهد یافت نقش مقدّرش را ایفاء کند.» بعد از آن، اصلاح طلبان ترقیخواه یکصدوبیست و دومین امپراتور ژاپن، موتسوهیتوی (10) جوان را تشویق می کنند که قدرت واقعی را از شوگون بازپس بگیرد. منشور پنج ماده ای روز 6 آوریل 1868 اعلام می شود و پایتخت از کیوتو به اِدو، «پایتخت شرق» یا توکیوی کنونی منتقل می شود. در منشور، همه ی اصول پیشرفت، که اصلاح طلبان برای زدودن آثار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گذشته از آن الهام می گیرند، خلاصه شده است. این، آغاز «عصر مِیجی» (11) (حکومت روشن) است.
امپراتور اعلام می کند: «رسمهای کهنه را وقتی که بیهوده اند باید به دور ریخت.» باید از مکتب کشورهای صنعتی درس گرفت. باید از غربیها تقلید کرد تا از آنها پیش افتاد. در سنت ژاپنی، تقلید از یک استاد مجرّب، رفتاری بسیار پسندیده است، زیرا اجازه می دهد که شخص تجربه پیدا کند و از خامی بیرون آید؛ هدف اول اصلاحات، سازمان آموزشی است. از 1882 هر ژاپنی، پسر یا دختر، باید به مدرسه برود. مطبوعات توسعه می یابد. خدمت زیر پرچم برقرار می شود، به قدرت ساموراییها خاتمه داده می شود. در 1889، یک قانون اساسی، که دمکراسی در آن هدف نیست، توشیح می شود. امپراتور اعلام می کند که شایسته است «یک نظام حکومتی دائمی هماهنگ با گام پیشرفت ملی ایجاد گردد». همه چیز را باید از نو ساخت: باید تأخیر چند قرنی را جبران کرد. در طول عصر میجی است که راه آهن، ناوگان دریایی، کارخانه ها و بانکها ایجاد می شوند.
در سال 1900، وجود 3000 کارخانه، ژاپن را به بزرگ ترین قدرت اقتصادی آسیا مبدّل می کند. نظام اداری با الهام از ایده های حقوقدان فرانسوی بواسوناد (12) طراحی می شود، آموزش ابتدایی را یک نفر امریکایی به نام دیوید موری (13) پی ریزی می کند؛ آموزش ارتش ابتدا به فرانسویان، سپس به آلمانیها سپرده می شود؛ کار ساختمان راههای آهن و نیروی دریایی به انگلیسیها واگذار می شود. این مشارکت بیگانگان می توانست نتایج شومی به بار آورد، اما برعکس، در چند دهه، ژاپن به اتکای انضباط و وظیفه شناسی شهروندانش، به قدرتی برابر با رقیبانش مبدل می شود، بدون آنکه ملت ژاپن روحیه اش را از دست بدهد. در همان دوره ای که چین زیر سلطه ی غربیها کمر خم کرده است، ژاپن شانه به شانه ی آنها پیش می رود. شینتوئیسم (14)، دین ژاپنی، نزد فرد فرد ملت، احساس غرور ملی و تعلق به نژادی متمایز را برانگیخته بود؛ رمز شرف ساموراییها «بوشیدو» (15)، به برکت توسعه ی آموزش و پرورش، رمز شرف همه ی ملت می شود. این خصوصیات ملّی در عین حال نتایج منفی نیز به بار می آورد: از 1912 توتالیتاریسم با قدرت فزاینده ی نظامیان رشد می یابد و به یک ایدئولوژی توسعه طلبانه سوق پیدا می کند.
مستشاران خارجی که برای آموزش فنون خود به ژاپن آمده بودند دیرزمانی در آنجا نمی مانند؛ جوانان ژاپنی که بیشتر از دایمیوها یا پسران دایمیوها بودند که از طرف حکومت پادشاهی برای تحصیل به اروپا اعزام شده بودند، به سرعت قابلیت جایگزینی آنها را پیدا می کنند.

پی نوشت ها :

1. daimio.
2. Samourai.
3. Mikado.
4. Shogun.
5. Deshima.
6. Nagasaki.
7. Edo.
8. Perry.
9. Kanagawa.
10. Mutsu Hito.
11.I" ere Meiji.
12. Boissonnade.
13. David Murray.
14. shintoisme.
15. bushido.

منبع: سرگذشت اتم، شماره 2034



پنج شنبه 91/11/12 | 2:14 عصر | khedri | نظر

همه ما در باره مدارک دانشگاهی رایج در ایران به اندازه کافی می دانیم: فوق دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس، دکترا و سرانجام فوق دکترا. این مدارج را می توان پله پله طی کرد (ناپیوسته) و یا به طور پیوسته (البته تا دکترای حرفه ای). اما آیا تا کنون به یافتن معادل انگلیسی آنها نیاز پیدا کرده اید؟ کاری که تا حدی مساله دار به نظر می رسد. در این نوشته سعی کرده ام مدارج دانشگاهی معتبر دنیا را به شما معرفی کنم. اگر علاقمندید، با من باشید.

University Degrees

در ایالات متحده
در آمریکا، درجات اصلی دانشگاهی، عبارتند از:
الف) لیسانس(Bachelor"s Degree) که معولا 4 سال است و خود به دو دسته تقسیم می شود:
Bachelor of Art یا (.B.A): که همان لیسانس خودمان است در رشته های علوم انسانی مثلا علوم طبیعی، علوم اجتماعی و زبانهای خارجی
Bachelor of Science یا (.B.S یا .B.Sc): که همان لیسانس خودمان است در رشته های تجربی و مهندسی.

ب) فوق لیسانس (Master"s Degree) که معولا دو تا سه سال است و باز هم به دو دسته تقسیم می شود:
Master of Art یا (.M.A): که همان فوق لیسانس خودمان است در رشته های علوم انسانی مثلا علوم طبیعی، علوم اجتماعی و زبانهای خارجی
Master of Science یا (.M.S یا .M.Sc): که همان فوق لیسانس خودمان است در رشته های تجربی و مهندسی.
ج)دکترا (معمولا.Ph.D) که حدودا یکسال یا بیشتر به طول می انجامد و فرد علاوه بر تحصیل باید به تدریس و انجام پایان نامه نیز مبادرت ورزد.

همچنین در بعضی از رشته ها که کار عملی در آنها ضرورت دارد (مانند حقوق، پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و... ) نوع دیگری از درجات علمی به نام First Professional Degree وجود دارد که خود در دو رده Graduate و Undergraduate (قبل از لیسانس یا بعد از لیسانس) اهدا می شود.  در صورتی که فرد در رده Graduate موفق به اخذ First Professional Degree شود به آن دکترای حرفه ای (Professional Doctorate)  می گویند. این نوع مدرک معمولا در آمریکا رایج است ( و البته در ایران). در بیشتر کشورهای جهان برای دکترای حرفه ای معادل لیسانس یا فوق لیسانس آن را به فرد اهدا می کنند( در این کشورها، واژه دکتر به معنی کسی است که در اثر تحقیق و پژوهش و با طی دوره های ویژه به آن نایل گشته است).

در انگلستان
در انگلیس و کشورهایی که از سیستم انگلیسی در دانشگاه هایشان پیروی می کنند(مثل کانادا، ایرلند، هند، سنگاپور و هنگ کنگ) دو نوع لیسانس برای هر کدام از.B.A یا .B.S وجود دارد: نوع اول که نوع معمولی آن است و به آن Pass Degree می گویند و معمولا سه سال طول می کشد و نوع دوم که نیازمند نمرات بالاتر در طول تحصیل و گاها طی دوره طولانی تری است که به آن Honours Degree می گویند. اگر فردی لیسانس از نوع دوم داشته باشد کلمه Hons را بعد از عنوان مدرکش داخل پرانتز می نویسند. مانند (B.A. (Hons
برای مدارج بالاتر (Postgraduate) مانند M.A مدرک Honours وجود ندارد چون معمولا در این رده ها ارزیابی به وسیله امتحان انجام نمی شود.
همچنین در اینجا هم مدرک دکترای حرفه ای وجود دارد مثلا برای پزشکان (.M.D) و برای متخصصان دندانپزشکی (DDS).

در پایان ذکر این نکته را ضروری می دانم: این نوشته تنها چکیده مختصری از انواع مدارج و مدارک علمی موجود در دنیاست که من با کمک دانشنامه wikipedia جمع آوری کرده ام. اگر دوستان اطلاعات و یا تجربه بیشتری در این زمینه دارند خواهشمندم نظر خود را به صورت کامنت در زیر مطلب درج کنند تا دیگران هم از آن استفاده لازم راببرند.

پی نوشت:

در کشور آلمان دوره لیسانس یا .B.S تقریبا سه سال طول می کشد و مدرک اعطایی معادل (B.S. (Hons است. همچنین در آلمان, به مدرک فوق لیسانس یا .M.S از قدیم Diplom می گفته اند که تا 5 سال هم طول می کشد. البته این عنوان در حال تغییر می باشد.




پنج شنبه 91/11/12 | 2:13 عصر | khedri | نظر
مطالب جدید تر