شعرهایی با زبان شیرین دشتی - مند خورموج(خلتک)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دوبیتی ای دیگر :

مُ سـی تُـو اَنـدسُم تُت کِـه خَمـم نی خــم تو کُشــتــتـم تُــت کِه خَـمـمُ نـی

ایِــه چـــیش گُرنکیت سی هِل مُـن مُ سـی تـو بی اُمـا خـی هر گِـسُــم نی



اَندسُم : آمده ام // خَمم نی : غم مرا به دل نداری // چیش گرنکیت : چشم غّره ات // تُت که : تو را که // خم : غم // هِلِ : به طرف // بی اُماخی : دل خوری // هر گسُم نی : هرگز ندارم



معنی :

من برای تو آمده ام تو که غمم را نداری ، غم تو مرا کشته تو که غمی را نداری. اگر چشم غّره ات به طرف من است ، من هرگز از تو دلخور نیستم.

میان گویش های مختلف محلی جنوب از جمله مردم استان بوشهر به خصوص مناطق دشتی ، دشتستان و تنگستان روابط نزدیکی وجود دارد و از یک ریشه گرفته شده اند فقط در تلفظ الفاظ و اصطلاحات اختلافاتی با یکدیگر دارند. زبان محاوره ای ای مناطق بر گرفته از گویش لری است. لغات و ترکیبات و نوع کاربرد شناسه ، در آن به طور دقیق با زبان پهلوی جنوبی یا زبان پهلوی ساسانی منطبق می باشد فقط برخی از لغات ثقیل روان تر گریده و در بعضی موارد لغاتی از زبان محاوره ای حذف شده و جای خود را به لغاتی تازه داده است.

علاوه بر ارتباطی که میان گویش دشتی با گویش تنگستان و دشتستان وجود دارد میان این گویش با گویش های اصلی و قدیمی که ریشه در دوران باستان و زبان پهلوی دارند نیز وجوه اشتراک و همگونی فراوانی دیده می شود از جمله بعضی از لغات و کلماتی که در گویش جنوب و به خصوص دشتی مصطلح است با لغات و واژگان معمول در زبان ساکنین شهرهای قومس (سمنان) و گرگان از یک خانواده می باشد ؛ مثلاً : واژه های قدیمی (هاده) به معنی (بده) و (ها کن) یا (هکن) به معنای (بکن) در گویش اهالی قومس (سمنان) و گرگان نیز در همین مفهومی به کار می رود که مردم دشتی از آن استفاده می کنند.

هم چنین گویش دشتی با گویش بهدینان (زرتشتیان) کرمان نیز ارتباط دارد. به علاوه میان گویش دشتی با گویش بابا طاهر همدانی هم هم خوانی نزدیکی وجود دارد و در فهلویات وی واژه و لغاتی به کار گرفته شده که مردم دشتی عین

آن ها را در محاوره خود به کار می برند ، مثل (مو) به معنی (من) ، (هنو) و (هنی) به معنای (هنوز) ، (خوم) به معنای (خودم) ، (شو) به معنای (شب) ، (بشوم) و (بشیم) به معنای (برویم). گویش دشتی شباهت لفظی اندکی با گویش مردم شمال نیز دارد ؛ مثلاً در به کار بردن کلمه (بشیم) به معنای (برویم) با مردم رشت و به کار بردن کلمات : (گپ) یعنی (سخن) و (گُت) به معنای (بزرگ) ، (ورزا) به معنای (گاو نر) ، (برار) به معنای (برادر) ، و کلمه (تَش) به معنای (آتش) با مردم آمل اندک شباهت لفظی دارند. میان گویش دشتی با گویش مردم خراسان نیز در بعضی موارد پیوستگی مشاهده می گردد به طور مثال : اِشتَو به معنای شتاب ، اَفَتو به معنای آفتاب ، اَو به معنای آب ، اَوسار «owsar» به معنای اَفسار ، برار به معنای برادر ، بزّه «bazze(h)» به معنای مظلوم و کم حرف ، دادا به معنا خواهر ، دِرَوش «derows» به معنای درفش ، دول «dul» به معنای دلو ، سوز «sows» به معنای سبز ، شَو «sow» به معنای شب ، صوا به معنای فردا ، گزر «gozar» به معنای هویج ، گو «gow» به معنای گاو ، مو «mo» به معنای من ، بین گویش دشتی با عشایر کهکلویه و بویراحمد نیز یک همگونی لهجه ای وجود دارد. یکی از مناطق دیگری که با گویش دشتی تشابه و پیوستگی وجود دارد گویش مردم شیراز و بعضی دیگر از مناطق فارس است.

به طور کلی این ارتباط ، پیوستگی ، تشابه و همگونی که میان گویش دشتی با گویش های متقدم و با سابقه ای که ریشه در زبان پهلوی دارند ، یکی دیگر از نشانه های اصالت ، قدمت و غنای گویش دشتی است.




تبدیل حرفی کلمات در گویش دشتی



حرف نفی (نه) را همیشه پیش از مُسند و مُسندالیه و گاهی در آخر آن ، چسبیده به فعل می آورند مانند: بلد نیستم ، آدم خوبی نیست ، جای خوبی نیست ، خودش نیست ، این جا نیست ، جایش نیست ، وقتش نیست ، کوک نیست ، جور نیست ، پسند نیست ، تو طبع من نیست را بدین طریق بیان می دارند:

نه بلدم ، نه آدم خوبی ین (نه آدم خوبی است) ، نه جای خوبی ین ، نه خوشِن ، نه اینجان ، نه جاشِن ، نه وقتشِن ، نه کوکِن ، نه جورن ، نه پسندِ مِن ، نه تو طبع مِن.

واج «ب» هرگاه پس از مصوب بلند « ا » قرار گیرد قلب به « واو » می شود. مانند : خواب و آب که به خو (xow) و اَو (ow). و آفتاب که به اَفتَو (aftow) تبدیل می شود.

هرگاه حرف ملفوظ « هـ » بعد از الف ساکن قرار گیرد « الف ساکن » آن که به صورت مصوت بلند (a) است. تبدیل به a شده و به صورت مخفف تلفظ می شود. مانند: چاه ، راه ، کاه ، گاه که به ترتیب به صورت چَه ، رَه ، کَه و گَه تلفظ می شود و این مورد نیز در ادبیات فارسی به ویژه در اشعار شاعران زیاد به کار گرفته شده است. کلمه شاه و ماه نیز هر چند در ادب پارسی به صورت «شَه و مَه» بسیار دیده می شود ، امّا در زبان مردم دشتی مشمول قاعده فوق الذکر نمی شود.

در گفت و گو ها معمولاً حرف « ر » که در وسط کلمات به کار رفته باشد ، تبدیل به « ل » می شود. مانند: غربال را (غلبال) ، برگ را (بلگ) و سوراخ را (سولاخ) تلفظ می کنند.

حرف «الف» در میان کلمات معمولاً به « اُ » تبدیل می شود. مانند: بابا را (بوا «Bowa» ) ، ناودان را (نودون «nowdun» یا نویون ) و چاوشی را (چوشی «cowse» ) تبدیل می شود.

حرف « چ » بعضی از اوقات تبدیل به « ش » می شود.

حرف « ع » هرگاه در اوّل و یا وسط کلمات قرار بگیرد باعث می شود واج « ع » مصوت a با کشش زمانی بیش تر شود. مانند: دعوت (do?vat) به (da – vat) یا دعوا (da?va) به (dava) تبدیل می شود یا واژه ی دُوِتی (dovati) به جای دعوتی می نشیند.

حرف « ق » بعضی اوقات تبدیل به « خ » می شود. به عنوان نمونه وقت به (وخت) تبدیل می شود.

حرف « غ » در وسط بعضی از کلمات در برخی مواقع حذف می شود. به عنوان نمونه چغندر به (چُندُر) تبدیل می شود.

حرف « د » در بعضی از مناطق به « ی » تبدیل می شود ، به خصوص بعد از حروف « ا » و « ب » چنین تبدیلی بیش تر صورت می گیرد. مانند: باد به (بای) ، آماده به (آمایه) ، عادت به (عایت) ، بد به (بَی) ، بدرقه به (بیرقه) و بدهکار به (بیکار) تبدیل می شود.

حرق « ق » در برخی از مناطق تبدیل به « ک » می شود. به عنوان مثال: کلمات قرآن ، قفل ، قلم ، قوری ، قلب ، چاقو را به ترتیب کرآن ، کُفل ، کِلَم ، کوری ، کَلب ، و چاکو تلفظ می شود.

در گویش دشتی کلمات را بیش تر با « هـ » و « الف » و کم تر با « الف » و « ن » جمع می بندند. مانند: باغ را باغا یا باغ ها ، بچه را بچا یا بچه ها ، کتاب را کتابا یا کتاب ها ، پُس را پُسا یا پُس ها و مرد را مردا یا مردها جمع می بندند.

در اوّل کلمات سه حرفی حرفی که بر وزن علی می آید. نظیر: تقی ، نقی ، ولی ، پری ، دری ، بری ، جری ، به جای فتحه در اوّل آن ، کسره می نشیند و نه تنها در موارد یاد شده بلکه در اوّل همه کلماتی که مصوت فتحه دارند کسره به کار برده می برند و این ویژگی تلفظی یعنی غلبه کسره در اوّل کلمات در تمام گویش های مردم استان بوشهر وجود دارد.

ضمایر انعکاسی را در گویش دشتی به شکل « خو » صرف می کنند که این خود بر گرفته از گویش لُری است. مثال: خودم راخُم تلفظ می کنند.

به جای فعل ربطی یا اسنادی (( است = استن )) ، حرف (ن) ساکن می نشیند و در تمام موارد مصداق پیدا می کند. مثلاً اینجاست ، آنجاست ، باریک است ، بد است و قشنگ است را به صورت : اینجان ، آنجان ، باریکن ، بَدِن ، قَشَنگِن به کار می برند.

در آخر اسامی (به خصوص اسامی خاص ) حرف « واو اضافه می کنند. مثال: علی را علو ، حسن را حسنو ، محمد را محمدو یا منو یا ممو تلفظ می کنند. البته اضافه نمودن « واو » به آخر اسامی مواقع حکم تحبیب و در مواقع کم تری حکم تحقیر دارد.

یکی دیگر از مشخصات گویش مردم دشتی که ریشه در روزگار کهن دارد این است که نام افراد را جهت شناسایی یا نام والدین ( پدر و کم تر مادر ) ذکر می شود. مثال: حسین محمد ، علی محمد ، ماندنی حاجی غلامحسین ، ابراهیم مشهدی حسن.

گاه به جای اضافه کردن نام شخص به اسم پدر ، آن را به نام کنیه مادر اضافه می کنند. مانند: محمد دی شهرو ، حسین دی رضا . این قاعده را زمانی به کار می گیرند که شهرت مادر بیش تر از پدر باشد و یا فرزندی که نام او به کنیه مادر اضافه شده ، از کودکی پدر خود را از دست داده و یتیم شده باشد و سرپرستی وی بر عهده ی مادر قرار گرفته باشد.

به غیر از اضافه نمودن نام شخص به اسم والدین ، گاه برعکس کلمه مادر را به اسم فرزند ( پسر یا دختر ) می افزایند به عنوان مثال: دی علی ، دی حسین ، دی ممد.







تأثیر لغات بیگانه بر گویش دشتی



به سبب موقعیت منطقه و ارتباط قدیمی و پردامنه ای که مردم دشتی با مناطق عرب نشین سواحل جنوبی خلیج فارس و شبه جزیره عربستان ، هندوستان و سواحل آفریقا و شرق داشته اند. لغات عربی ، زنگباری ، حبشی ، آفرقایی تأثیرات زیادی بر گویش دشتی گذاشته است چنان که به روایت اقتداری:

(( خلیج فارس از روزگار باستان محل آمد و رفت و اختلاط و ارتباط اقوام متعدد اعم از سوداگر ، دریانورد ، جنگاور و ماجراجوی بوده است که سنن و آداب و زبان ها و اندیشه های گوناگونی داشته اند. شکست ها و پیروزی های قهری ، مهاجرت های اجباری و کوچ کردن به سرزمین های مجاور یا پذیرایی از اقوام فاتحی که به سرزمین های ساحل نشینان کوچ می کرده اند ، فرهنگ و فولکلور و زبان و موسیقی مردم این سرزمین را دست خوش تحولات و تغییرات گوناگون ساخته است. یکی از ارمغان های سفر سوداگران و دریانوردان خلیج فارس که به دورترین دریاها یعنی دریای چین و آفریقا و جاوه و سوماترا و اندونزی مسافرت کرده اند ، موسیقی ، لهجه ، آداب و سنن اقوام دور دست بوده است که به سرزمین های خود می آورده اند و آن ها را اندک اندک شایع می کرده اند. ))

هم چنین به دلیل توجه ، نفوذ و تسلطی که کشورهای استعماری به خصوص انگلستان ، بر خلیج فارس و مناطق کرانه ای آن داشته اند ، در گذر زمان این أمر باعث شده تا بر گویش مردم از جمله دشتی تأثیر گذارد. از میان زبان های بیگانه (غیر فارسی) ، زبان عربی و انگلیسی بیش ترین تأثیر را بر گویش دشتی داشته اند و بعضی لغات عربی و انگلیسی به تدریج وارد گویش مردم شده و در حال حاضر ، تعدادی از آن ها در زبان محاوره ای مردم جا افتاده است. در نفوذ لغات و واژه های عربی در گویش دشتی عوامل چندی دخیل بوده اند که مهم ترین آن ها نزدیکی منطقه دشتی با دول عربی و کشورهای ساحل نشینخلیج فارس است. این أمر به طرق گوناگون ، گویش دشتی را تحت تأثیر قرار داده است. نخست می توان به صداوسیمای دول عربی اشاره نمود. عامل دوم این است که عدّه ای از مردم جنوب به عنوان کارگر و جاشو (ملوان) و نیز دید و بازدید از بستگان به کشورهای حاشیه خلیج فارس رفت و آمد داشته اند. هم چنین تعدادی جهت ادامه تحصیل در علوم دینی در گذشته به عتبات عالیه مسافرت می کردند که این طلاب پس از بازگشت بر گویش مردم اثر می گذاشتند. سومین عامل مسأله تجارت است ؛ زیرا یکی از کانال های مهم تجاری در ادوار گوناگون تاریخی خلیج فارس بوده است. عامل چهارم این است که از زمان ورود اسلام به ایران ، اعراب اصرار داشتند زبان عربی را گسترش دهند که سرانجام به زبان دیوانی تبدیلش کردند. این أمر باعث شد تا بیش تر نواحی ایران از جمله دشتی تحت تأثیر زبان عربی قرار بگیرد.

زبان دیگری که بر گویش مردم دشتی تأثیر گذاشته ، زبان انگلیسی است. زیرا یکی از مناطقی که همواره مطمع نظر سیاست های بزرگ جهان از جمله انگلستان بوده و طی هزاران سال در معرض کشمکش و آمد و رفت اقوام مختلف جهان قرار گرفته ، خلیج فارس و سواحل و جزایر آن بوده است. استعمارگران چه در شکل کهنه و چه در شکل نو همواره در این منطقه اعمال نفوذ و قدرت نموده و یکی از آرزوهایشان دسترسی به این منطقه بوده است. خلیج فارس در حقیقت دروازه ی تجارت جنوب ایران و مایه ی حیات و زندگی مردم است. به همین دلیل است که دولت های قدرتمند و استعمارگری چون پرتغال ، اسپانیا ، هلند ، انگلیس ، فرانسه ، روسیه و در نهایت امریکا در ادوار مختلف تاریخ بر سر تسلط و نفوذ در آن جا به جنگ و رقابت با هم پرداخته اند. از این رو این منطقه همواره مورد تهاجم بیگانگان واقع شده و در قرون اخیر از شدّت بیش تری برخوردار گردیده است. یکی از این کشورها همواره منطقه جنوب را مورد تهاجم قرار داده و حتی مشکلاتی برای مردم این خطه به وجود آورده و مسبب جنگ هایی با مردم شده ، کشور انگلستان است که برای رسیدن به اهداف تجاری و سیاسی خود ، پس از ورود به خلیج فارس همواره از یک طرف در جنگ و ستیز با رقیبان موجود در منطقه مانند: پرتغالی ها و هلندی ها و فرانسوی ها از طرف دیگر با مردم بومی بوده است. به همین جهت همین روابطی که مردم جنوب از جمله دشتی چه به طور خصمانه و چه به طور دوستانه با انگلیسی ها داشته برخی لغات انگلیسی وارد گویش دشتی شده است و به دلیل تداوم چنین أمری برخی از آن لغات و کلمات در گویش مردم جنوب و از جمله دشتی شده ، مسأله نفت و حضور کارشناسان انگلیس در منطقه به خصوص برای راه اندازی پالایشگاه و اکتشاف مناطق نفت خیز بوده است ؛ زیرا عدّه زیادی از مردم در کنار کارشناسان خارجی از جمله انگلیسی ها در شرکت نفت مشغول به کار بوده اند. از جمله لغات و واژه هایی که در زبان محاوره ای مردم جا افتاده و مورد استفاده قرار می گیرد ، عبارت اند از:

حوش House ( خانه ، منزل ) / کوپ Cup ( فنجان ) / گیلاس Glass ( لیوان ) / درام Dram ( بشکه ) / توال Towal ( حوله ) / اسپاک ( سیم پره دوچرخه ) / گِلن ، گلان ( گالن ) / جک Jug ( پارج آبی ) / گاسلیت Gaslight ( نفت ) / لین Line ( خط ، قسمت ، ردیف خیابان و کوچه ) / لاس Lass ( دختر ، زن جوان ) / تماته Tomato ( گوجه فرنگی ) / سمنت Sement ( سیمان ) / سیکل Sikel ( چرخ ) / رفوزه Refuze از واژه انگلیسی Orefuze سی – سَیل نگاه که از کلمه See گرفته شده است.

گذشته از آن چون کارگزاران انگلیس افراد هندی را به عنوان مزدور به خدمت گرفته بودند. لغات دیگری از لهجه ی هندی نیز وارد گویش مردم دشتی شده است. به عنوان مثال:

جوتی Juti ( کفش ) / لنگوته Langute ( لنگ حمام ) / صحاب ( صاحب ، ارباب ) / پَته Patte ( نامه ، ورق ) / چالو Calu ( روشن کردن ماشین یا کارخانه ) / بَنگله Bangle ( یک مجموعه ساختمانی ) ، چتی ( نامه ).

علاوه بر نفوذ زبان عربی و انگلیسی ، لغاتی از زبان های روسی و فرانسوی ( هر چند به صورت خیلی اندک ) در گویش دشتی نفوذ پیدا کرده است ، کلماتی نظیر:

اُرسی ( کفش ) / استکان و سماور از جمله لغات روسی که تأثیرش نه تنها در گویش مردم این سامان بلکه در بیش تر فارسی زبانان مشاهده می گردد. کلماتی هم چون پاتلو ن ( شلوار ) و پیشتو ( هفت تیر ) نیز از زبان فرانسوی وارد گویش دشتی شده است.





اصطلاحات گویش دشتی

در گویش دشتی اصطلاحات زیادی وجود دارد که به چند مورد از آنان اشاره می شود:

(پَل کندن ) Palkandan یا (پل ور کندن) Palvarkandan یعنی گیس بریدن. این عبارت را در مورد کسی که فرزندش را از دست داده باشد و به عزای او نشسته باشد و نیز به عنوان یک کلمه برای سرزنش کسی به کار می رود.

(بختش برگشتن) Baxtes Bargasten بخت برگشته ، این عبارت را در مورد کسی که بد شانسی به او روی آورده باشد و بختش رو به افول گذاشته باشد به کار می رود.

(دست و دِل واز) یعنی دست و دل باز. این عبارت برای کسی که با بخشش و گشاده دست باشد به کار می رود.

(درِ خونه دار) این عبارت برای کسی که مهمان نواز بوده و درب منزلش بر روی همگان باز باشد به کار می رود.

( کلاغش کوگ «Kowg» می خونه ) کلاغش کبک می خواند. این عبارت برای کسی که سر حال بوده و وجد و نشاط زیادی به او دست داده باشد و به کلماتی باب طبع خود سخن بگوید به کار می رود.

(کُلَت بِنداز آسمون ) کلاهت به آسمان پرتاب کن. معمولاً این عبارت برای کسی به کار می رود که کارش به انجام رسیده و به هدف خود رسیده باشد برای نشان سپاس گزاری و رضایت مندی بیان می نماید.





علل فراموشی گویش دشتی



یکی از مسایلی که درباره گویش دشتی ذکر آن لازم می باشد ، این است که در نیم سده ی اخیر بیش تر مردم دشتی به تدریج در زبان محاوره و گفت و گو به طرف فارسی روان و سلیس گرایش پیدا کرده اند. یعنی کم کم بعضی از کلمات فارسی روان امروزین جای لغات و اصطلاحات اصیل پارسی باستان را گرفته اند که علاوه بر عامل مهم گذشت زمان و سلیقه مردم ، علل و عوامل دیگری نیز در دست اندر کار و دخیل بوده اند که نخستین آن ها افزایش ارتباطات بین مناطق شهری و روستایی و رفت و آمد میان مردم دشتی با سایر مناطق و نیز ازدیاد روابط بین اقشار مختلف اجتماع می باشد.

عامل دوم آموزش و پرورش و مدارس و معلمان بوده اند که به دلیل تقلید پذیری دانش آموزان به ویژه در سطوح پایین تر دانش آموزان سعی می کنند طرز تکلم معلمین خود تقلید کرده و به کار ببرند.

سومین عامل مهاجرت روستاییان به شهرها بوده است که باعث شده بعضی ها گویش محلّی خود و حتی برخی آداب و رسوم خود را از دست داده و آداب و رسوم جدید جایگزین آن نمایند.

چهارمین عامل در این خصوص دانشجویان هستند که جهت ادامه تحصیل به شهرهای مختلف رفته و تحت تأثیر زبان محاوره ای شهرهای گوناگون قرار گرفته اند و بعضی از لغات جدید را جایگزین گویش محلّی خود نموده اند.

پنجمین علّت رفتن جوانان به خدمت مقدس سربازی است که این افراد تحت تأثیر گویش ها و زبان محاوره ای مناطق مختلف قرار گرفته اند و پس از اتمام دوران خدمت سربازی و بازگشت ، بر گویش مردم محل اسکان و زندگی خود اثر می گذارند.

از دیگر عواملی که می توان از آن نام برد با سواد شدن روستاییان و پیشرفت روز افزون سطح فرهنگ آنان است که این افراد نیز با لغات و کلمات جدید روبرو می شوند و تحت تأثیر آن قرار می گیرند و به تدریج کلمات و لغات جدید فارسی جایگزین واژه های کهن می شوند. گرچه عواملی که ذکر شد همگی کلیت و عمومیت نداشته و تأثیرات یکسانی نداشته اند امّا به هر حال هریک به گونه ای موثر بوده اند و بنا به نوشته دکتر کیا باید گفت که :

(( با سواد شده روستاییان و پیشرفت روز افزون فرهنگ ، افزونی وسایل نوین ارتباط مانند: خودرو و هواپیما و رادیو ، ساختن راه و راه آهن ، افزون شدن آمد و شد میان آبادی به ویژه میان دهات و شهرها ، روی آوردن روستاییان به شهر ها برای کار در کارخانه و بنگاه های دیگر ، خدمت سربازی و غیره ، همه ایرانیان را بیش از پیش با زبان آسان و شیرین فارسی آشنا می کنند و خواه نا خواه گویش ها به خودی خود فراموش می شود و یا بسیاری از واژه های خود را از دست می دهد و به جای آن ها واژه های فارسی می پذیرد.))

زبان اوّلین و مهم ترین وسیله ارتباطی بین انسان ها شناخته شده است از این جهت می توان زبان را شاخص ترین عامل پایبندی انسان به استقلال فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی دانست. گویش دشتی یکی از گویش های فارسی میانه است که از دیرباز تا به امروز باقی مانده و به جرأت می توان گفت که این گویش مهم ترین عامل پویایی فرهنگ مردم دشتی بوده و آنان را وا داشته تا داشته های فرهنگی خود را حفظ کنند.

گرچه گویش دشتی در گذر زمان تحت تأثیر زبان های گوناگون به خصوص عربی و انگلیسی قرار گرفته امّا لغات و اصطلاحاتی تا هنوز در محاوره مردم به کار می رود که از زبان پهلوی باقی مانده است ، هم چنین گرچه بر اثر تح.لات گوناگونی در منطقه دشتی ( هم چون : مهاجرت ، جنگ ، تنوع اقوام ) صورت گرفته گویش دشتی تأثیراتی پذیرفته امّا روح کلّی خود را حفظ کرده ، چنان که تاکنون روابط دستوری خاصی به ویژه از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال که در آن به کار برده شده محفوظ مانده و نیز اغلب کلمات اصیل فارسی در آن یافت می شود. از مهم ترین دلایل حفظ اصالت گویش دشتی در ادوار گوناگون تاریخی بوده که منطقه وسیعی از جنوب یعنی حدفاصل رودخانه دالکی (دشتستان) تا رود خانه مُند ( دشتی ) برای یک دوره طولانی از مسیر راه های اصلی خارج بوده ، به همین جهت تحول فرهنگی و زبانی نداشته است ، لذا بسیاری از واژ ها در این محدوده به همان شکل پهلوی ساسانی باقی مانده و وارد زبان فارسی جدید شده است.





شنبه 91/10/9 | 6:4 عصر | khedri | نظر

 

 

عنوان: گویش دشتی

از جمله مباحثی که در حوزه زبان شناسی از اهمیّت برخوردار بوده و کم تر به آن توجه شده است و حتی در مناطق ایران اصلاَ مورد توجه قرار نگرفته ، گویش های محلی است زیرا گویش های گوناگون خود از عناصر مهم میراث فرهنگی و از ارزش های والای جامعه به حساب می آیند و در مملکت بزرگ آن قدر دامنه ی گسترده ای دارد که در میان هر ایل و قبیله و روستا و شهر گویش خاصی وجود داردکه اگر با دیدی علمی ، دقیق و تیزبین مورد مطالعه قرار گیرد حکمت های فراوانی در میان آن ها یافت می شود. از جمله ی این گویش ها که مورد توجه قرار نگرفته و راجع به آن مطالعه و پژوهش علمی عمیقی انجام نشده ، گویش مردم منطقه دشتی است که یکی از اصیل ترین گویش های ایران بوده و ریشه در زبان باستان ایران و زبان پهلوی ساسانی دارد و کلمات و اصطلاحاتی به همان سبک و قالب زبان پهلوی هنموز هم با گذشت پند قرن در آن محفوظ مانده و در زبان محاصره ای مورد استفاده قرار می گیرد.

گرچه گویش دشتی مانند سایر گویش های ایرانی از ادبیات و سنّت کهن ادبی برخوردار نیست و ادبیات آن بیش تر داستان ها ، ترانه ها ، مثل ها و چیستان هاست امّا یکی از اصیل ترین گویش های ایران برگرفته از زبان لری است که زبان لری نیز خود از متفرعات پهلوی جنوب غربی است.این گویش از دقیق ترین و از نظر استقلال زبان های محلی ، خالص ترین گویش های جنوب است که لغات و ترکیبات و نوع کاربرد شناسه ها به طور دقیق با زبان پهلوی جنوبی یا پهلوی ساسانی منطبق است و روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال در آن به کار رفته و اغلب کلمات اصیل فارسی در آن یافت می شود.



خاستگاه و پیشینه تاریخی گویش دشتی



گویش دشتی ریشه در زبان باستان ایران و زبان پهلوی ساسانی دارد و برگرفته از زبان لری است. زبان لری خود متفرعات زبان پهلوی جنوب غربی است ، چنان که به نوشته اُرنسکی :

(( لهجه های لری و بختیاری از آن قبایل جنوب غربی ایران است به طور کلی به گروهی از لهجه های ایران مربوط است که لهجه های جنوب غربی فارس نیز جزء آن می باشند.))

گویش دشتی از دقیق ترین و از نظر استقلال زبان های محلی از خالص ترین گویش های جنوب ایران است که اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد. شاخه های این گویش از حدود جغرافیایی دشتی گذشته ، تا بنادر ثلاثه و توابع آن ادامه دارد و حتی در منطقه کوهستانی جم و ریز اغلب کلمات به صورت فصیح کتابی استعمال می شود.

یکی از نشانه های اصالت گویش دشتی این است که هنوز واژه و لغاتی از زبان پهلوی ساسانی در آن وجود دارد چنان که در بعضی از روستاه های دشتی که کمتر تحت تأثیر زبان عربی و سایر زبان های بیگانه قرار گرفته اند برخی از کلمات و واژه های زبان پهلوی محفوظ مانده است. به طور مثال لغت کٌهنه « Kohne » را کوهنه « Kwahne » تلفظ می کنند که در زبان پارسی باستان کوهنک « Kwahnak » بوده تنها تغییری که بر این لغت عارض شده تبدیل حرف « کاف » در آخر کلمه به « ها » غیر ملفوظ است یا لغت خوش از خوَش « Xwas » و خورد از خوَرد

« Xward » تلفظ می کنند هم چنین واژگان « شتر » اشتر «Ostor » اِشتُو « Estow » « شتاب » اِشکم را «شکم»

، اَور awr « ابر » ، برار « برادر » ، پار « سال گذشته » ، پازن « بز نر بزرگ » ، پریگ « Perig » یا پریر ( یک روز بیش از روز گذشته ) ، پَرونگ « Parvang » « پرنده ، کمر بند مقدس = کمر بند مخصوص رفتن بالای درخت خرما » ، پُس « Pos » « پسر » ، پسین « Pesin » « بعد از ظهر » ، چاس « Cas » « چاشت » ، دُخت « Doxs » «دختر» ، دروشیدن « Derowsidan » « لرزیدن » ، دوش « Dus » « شب ، گذشته ، دیشب » ، دُول « Dul » « دَلو » ، « دولَک » « Dulak » « دَلوچه » ، دیگ « دیروز » ، ززو « Zuzu » « جوجه تیغی » ، سُمب « Somb » « سُم » ، گپ « Gap » حرف و سخن ، کّپه « Kope » کوپه کردن و انباشتن ، کلبوک « Kalbuk » مارمولک ، کلوک « Koluk » خمره سفالینه بزرگ ، گُت « Got » بزرگ ، گردیک « Gordik » کلیه ، گِنِه «Gene » خبیث ، نامرغوب ، به درد نخور ، مَختَک « Maxtak » مهد ، گهواره ، مُروا « Morva » فال نیک زدن ، میره « Mire » میرک ـ شوهر ، ورزا « Varza » گاو نر .و بزرگ و ... همگی بازمانده زبان پهلوی جنوبی یعنی زبان رایج روزگار ساسانی است.

اگر چه برخی از لغات بیگانه به خصوص عربی و انگلیسی در گویش مردم دشتی و جود دارد و مانند اغلب نقاط گرمسیر ، فارسی محلی شکسته است امّا یکی از دقیق ترین و از نظر استقلال زبان های محلی یکی از خالص ترین لهجه های جنوب است که روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال در آن به کار رفته و اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد. مانند ضمیر « ام » که به فعل « میت » چسبیده است می توان « میت » مصدری و شاید سایر مصادر نیز در گویش به جای فعل به ضمایر چسباند به عنوان مثال مصدر « میت » که به معنی « خواستن » است صرف می گردد :

مُ اِم میت : mo em mit یا مُم میت : mom mit = من می خواهم

تو ات میت : tu et mit یا توت میت : tot mit = تو می خواهی

او اش میت : u es mit یا اوش میت : us mit = او می خواهد

ما امون میت : ma emum mit یا مامو میت : ma mu mit = ما می خواهیم

شماتون میت : soma tun mit یا شما تو میت : soma tu mit = شما می خواهید

اونا شون میت : una su mit یا اونا شو میت : una su mit = آن ها می خواهند

هم چنین صرف مصدر « میشان » به معنی می توان ، بدین قرار است :

مُ اِم میشان :misan mo em یا مُم میشان = من می توانم

تُو ات میشان : to et misan یا توت میشان = تو میتوانی

او اش میشان : u es misan یا اوش میشان = او می تواند

ما مون میشان : ma mun misan = ما می توانیم

شما تون میشان : soma tu misan = شما می توانید

اونا شون میشان : una sun misan = آن ها می توانند

یکی دیگر از نشانه های اصالت و خالص بودن گویش دشتی این است که طرز کاربرد شناسه ها به طور دقیق منطبق با نوع کاربرد شناسه ها در پارسی باستان می باشد.



اِم دی : em di دیدم // اِت دی : et di دیدی // اِش دی : es di دید

امون دی : e mum di دیدیم // اتون دی : e tun di دیدید // اشون دی :e sun di دیدند

البته تلفظ شناسه ها به دو صورت اُم دی « Om Di » و اِم دی :« Em Di» و اِمو دی « E Mu Di » و اُمودی « O Mu Di » و اِتودی « E Tu Di » به کار می رود.

چنان که ذکر شد در گویش دشتی روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال به کار رفته است. در تأیید این مطلب صرف فعل « خُوردَن » در بعضی زمان ها به گویش دشتی بیان می گردد :

فعل
اول شخص مفرد
دوم شخص مفرد
سوم شخص مفرد
اول شخص جمع
دوم شخص جمع
سوم شخص جمع

ماضی مطلق
ام خووِ

Em xowe
اتِ خووِ

Et xowe
اش خووِ

Es xowe
اِمو خوو

Emu xowe
اِتو خووِ

Etu xowe
اِشو خووِ

Esu xowe

ماضی استمراری
اِم می خووِ

Em mi xowe
اِت می خووِ

Et mi xowe
اِش می خووِ

Es mi xowe
اِمو می خووِ

Emu mi xowe
اِتو می خووِ

Etu mi xowe
اِشو می خووِ

Esu mi xowe

ماضی نقلی
اِم خُووردنِ

Em xowarden
اِت خُووردنِ

Et xowarden
اِش خُووردنِ

Esu

xowarden
اِمو خُوردنِ

Emu xowarden
اِتُو خُووَردن

Etu xowarde
اِشو خووردِن

Esu xowarden

ماضی بعید
اِم خُووردِبی

Em xowardebe
اِت خووردبی

Et xowardebe
اِش خووربی

Es xowardebe
اِمو خووردبی

Emu xowardebe
اِتو خووردبی

Etu xowardebe
اشو خووَردبی

Esu xowardebe

ماضی التزامی
اِم خَووردبیت

Em xowardebit
ات خووَردبیت

Et xowardebit
اِش خووردبیت

Es xowardebit
اِمو خووردبیت

Emu xowardebit
اِتو خووردِبیت

Etu xowardebit
اِشو خووردِبیت

Esu xowardebit

ماضی بعید نقلی «ابعد»
اِم خُووَردِبیدِن

Em xowardebeden
اِت خووردبیدن

Et xowardebeden
اش خووردبیدن

Es xowardebeden
امو خووردبیدن

Emu xowardebeden
اتو خووردبیدن

Etu xowardebeden
اشو خووردبیدن

Esu xowardebeden

ماضی استمراری نقلی «نقلی مستمر»
اِم می خُووَردِن

Em

mi

xowarden
ات می خووردن

Et

mi

xowarden
اش می خووردن

Es

mi

xowarden
امو می خووردن

Emu

mi

xowarden
اتو می خووردن

Etu

mi

xowarden
اشو می خووردن

Esu

mi

xowarden

ماضی ملموس

«مستمر»
هَی اِم می خووِ

Hey em mi xowe
هی ات می خوو

Hey et mi xowe
هی اش می خوو

Hey es mi xowe
هی امو می خوو

Hey emu mi xowe
هی اتو می خوو

Hey etu mi xowe
هی اشو می خوو

Hey esu mi xowe


هم چنین در تأیید مطلب یاد شده چند بیت شعر از اشعار ( حاج سید علی نقی شریعت زاده دشتی ) که به گویش محلی دشتی سروده به عنوان نمونه ذکر می گردد.



مــو ام میـــت تو دِلُم عِشــکِت پَنه بیت چِــشــام نـــامــَهــلتُم یـَهــُو اَو اِش مــیت

غَـــــم عــِشــــکِت دل مُــــش واتــوندن نه اَوِ چش اَو دِلِن ری گَپ شی ایی میت



مو:من // پنه بیت : پنهان باشد // یَهو : یک باره // ام میت : می خواهم // چشام : چشمانم // شی : سرازیر شدن // عشکت : عشق تو // مُش : من را // واتوندِن : تفتیده نموده است //

اَو : آب // چش : چشم // ری : روی // گپ : گونه //



معنی بیت اوّل :

من می خواهم عشقت را در دلم پنهان کنم چشمم نمی گذارد یک اشکش جاری می شود.

معنی بیت دوم :

آتش عشقت دلم را تفتیده کرده نه آب چشم که آب دل است که از گونه سرازیر می شود.



بیت دیگر :

مُ چـم کـِردِن که شَــی مُت دِل بُرُندِن وِدوری گُوشـــت لارمُـــت کِــرُنــدِن



مُ : من // چِم کردن : چه کاری کرده ام // شی مُت : از من // دل برندن : دل بریده ای //

لارمُ : بدنم // کرندن : تراش دادن



معنی :

من چه کار کرده ام که از من دل بریده ای ، و به دلیل دوری ، گوشت تن مرا تراشیده ای .


 





شنبه 91/10/9 | 6:4 عصر | khedri | نظر
مطالب جدید تر