اشعار زیبا و ادبی - مند خورموج(خلتک)

 

 

 

 سرلوح دستنویسی از کلیات سعدی که به شیوه «چهارلوح» ترسیم شده در نسخه 2493 کتابخانه ملی، مورخ 784 قمری موجود است.
 
به گزارش خبرآنلاین، نخستین چاپ کلیات سعدی در سال 1316 به همت ذکا‌الملک فروغی منتشر شد و نزدیک به 4 سال بعد فروغی به کمک حبیب یغمایی چاپ دیگری از گلستان منتشر کردند که با نسخه یابی و ویرایشی جدید همراه بود.
پس از این از حبیب یغمایی کلیات جداگانه‌ای منتشر شد. او در آن سال‌ها با آموزش و پرورش وقت برای منتشر کردن مجموعه‌ای چندگانه از غزل‌ها و شعرهای سعدی همکاری می‌کرد بعد از آن هم به کلیات سعدی نسخه دکتر مصفا در دهه 40 می‌رسیم که چاپی متفاوت از نسخه‌ای متفاوت بود ویژگی این نکته تاکید مصفا بر جدا نویسی بود و دیباچه‌ای که ایشان به کلیات نوشتند راهنمای بسیار ارزشمندی برای خواننده‌های شعر سعدی بود.
در دهه 60 بنیاد چاپ فروغی کلیات سعدی را با تصحیح دوباره بهاء‌الدین خرمشاهی روانه بازار کتاب کرد. در این نسخه دیت یاب و فهرست جدیدی به کتاب اضافه شده بود. بعد از بزرگداشت سعدی در یونسکو در سال 1363 کتاب ذکر جمیل سعدی در 3 جلد منتشر شد.
خرمشاهی همچنین در دهه 70 کلیات سعدی نسخه یغمایی را با تعلیقات و فهرست چاپ کرد سه سال پیش هم چاپی از کلیات سعدی با تصحیح حسن انوری توسط نثر قطره منتشر شد. تا دو، سه سال آینده به همت مرکز سعدی‌شناسی شیراز قرار است یک چاپ جدید از کلیات سعدی منتشر شود که همه سعدی‌شناسان بر آن اتفاق دارند.
 

 کلیات سعدی 700 سال قبل  (عکس)

سرلوح کلیات سعدی
 
تصویری که می‌بینید مربوط به سرلوح دستنویسی از کلیات سعدی (نسخه 2493 کتابخانه ملی، مورخ 784 ق) است. این سرلوحه به شیوه «چهارلوح» ترسیم شده اما برگه پیشین آن که حاوی صفحه روبروی آن بوده از نسخه افتاده است.
 

 کلیات سعدی 700 سال قبل  (عکس)

 
کلیات سعدی
 
میراث مکتوب گزارش داد: عبارت‌هایی که در این صفحه می‌بینیم مربوط به دیباجه گردآورندة کلیات (علی بن احمد بن ابو‌بکر مشتهر به بیستون) است که بخش‌هایی از آن عیناً از آغاز کلیله و دمنه بهرامشاهی برداشته شده است.



دوشنبه 92/8/13 | 6:29 عصر | khedri | نظر

 

در اتاقم خلوتی ساکت و سرد

سجاده ام پر از تسبیح و دعا

در شگفتم با خود... که چرا خاک شدم؟ من چرا این همه مشتاق شدم؟

من چه کردم با تو؟ که رهایم کردی... تو چرا سنگ شدی؟ من چرا این همه دلتنگ شدم؟

 

تو بمان با قلبت، تو بمان با یاست

تو بمان اما من.. میروم شهر به شهر

میکنم از سر هر کوی گذر

روز و شب میگردم، تا بیابم او را

او همان گمشده پاک من است

او همان مرهم دستان من است

تو اگر سرد شدی، مهر او گرمتر از خورشید است

تو اگر با دل من قهر شدی، مهر او تا به ابد جاوید است

تو بمان با قلبت، تو بمان با یاست

تو بمان اما من...

باز خواهم آمد از همان شهر غریب، با همان قلب ترک خورده و آن عشق نجیب

و تو را خواهم دید که در اندوه همین حادثه پر پر شده ایی

روز ویرانی تو روز میلاد من است

و تو آنروز پشیمانتر از امروز منی

تا بهاری دیگر لحظه ها میگذرند

و تو هم میگذری

مثل یک بیگانه، یک حادثه، یک سایه شوم

و فقط آنچه بجا میماند، نقش یک خاطره است

که برای منه ساده، منه بی اندیشه،قصه تلخ ترین حادثه است


 

 شعری از دکتر نگار اصغر بیک




دوشنبه 92/8/13 | 6:29 عصر | khedri | نظر

 

 زیباترین شعرهای شاعران جهان در مورد بهار

 
بهار موسم گل و بلبل و فصل محبوب بسیاری از شاعران است
شاعر هم که نباشی، هوای لطیف بهار و شاخه‌های پرشکوفه، فکر نوشتن را به سرت می‌اندازد و برای دل خودت هم که شده، دفترت را غرق خط‌خطی می‌کنی.
بهار، محدود به مرزها نیز نمی‌شود. درست است که ما ایرانی‌ها به شکل مشخص و با مراسم خاص، آمدن این فصل زیبا را جشن می‌گیریم، اما شاعران نقاط دیگر دنیا نیز شعرهای بسیاری در ابراز علاقه به فصل شکفتن سروده‌اند. در این صفحه سعی کرده‌ایم گزیده‌ای از این شعرهای فارسی و ترجمه شده را که برای اولین بار منتشر می‌شوند، کنار هم جمع کنیم.

 

پرنده و قفس
اگرچه خسته و شکسته، بالش
اگرچه بسته پایش
پرنده، از قفس هم
به گوش می‌رسد ترانه‌هایش!
بیوک ملکی


زیرخاکی
یک خمر? لبریز از شعر
دراین دلِ ویرانه دارم
یک قطعه‌اش را باز امشب
بر روی کاغذ می‌گذارم
این زیرخاکی مثل سکه
از جنس مفرغ یا که مس نیست
در خمر? گنجین? من
چیزی به غیر از جنسِ حس نیست
از قدمت و تاریخِ آنها
جز حدس‌هایی نیست در دست
یک شعرِ آن از عصر پاییز
تا انتهای برگ زرد است
یک شعرِ آن از عهد نوبرگ
منسوب به فصل بهار است
آن دیگری، در دوره یخ
بعد از تکامل در انار است
از عصر کشف آتش عشق
در غار تنهایی انسان
تا قرن حاضر یا معاصر
با قحط باد و برف و باران
در خمره‌ام چندین کتیبه
از جنس سنگ و آب دارم
لوحی لطیف از جنس سایه
در یک شب مهتاب دارم
گنجینه‌ام مجموعه‌ای از
انواع حس‌های نهانی است
هرگز نمی‌پوسد چرا که
یک لحظه از قلبم جدا نیست
ناصر کشاورز

 


تران? باران بهاری
بگذار باران ببوسدت
بگذار چک‌چک به سرت بزند
با قطره‌های نقره‌ای
بگذار برایت لالایی بخواند
باران
استخری راکد می‌سازد در پیاده‌رو
استخری جاری در جوی
باران
شب، روی سقفمان
ترانه‌ای کوچک و خواب‌آور می‌نوازد
من
باران را
دوست دارم
لنگستن هیوز؛ ترجم? سمیه پاشایی

 

 

بهار در شعر اسپانیا 
آواز بهاری
سرخوش از مدرسه بیرون می‌زنند بچه‌ها
گرم پراکندن آوازهای لطیف
در هوای وِلرم فروردین
چه شاد است فضای ساکت کوچه
سکوتی تکه‌تکه شده از خند? اسکناس‌های نو
در مسیر عصر
از بین گل‌های باغ عبور می‌کنم
و در راه می‌گذارم
اشک غمناکم را
روی تنها تپ? روستا، گورستان
مثل زمینی کشت‌شده با بذرهای جمجمه
سروها انبوه شده‌اند
مثل سرهایی بزرگ
توخالی و پوشیده از گیسوانی سبز
متفکر و پردرد به افق می‌نگرند
فروردین الهی!
که می‌آیی سرشار از خورشید و زندگی،
گلستان جمجمه‌ها را
پر از طلا کن!
فِدِریکو گارسیا لورکا (ترجم? علی گودرزی)

 


باغچ? من
در باغچه‌ام گل‌های رنگ‌به‌رنگ
با عطرهای دلپذیر
که حس خوشبختی به من می‌دهند
رُز زیرک
میخک مجلل
بنفشه فروتن
و یاسمن لطیف
گل‌های زیبا
و هزار پروانه
جشن گرفته‌اند امروز
باغچ? زیبای من
اسپِرانزا مارتینِس




دوشنبه 92/8/13 | 6:28 عصر | khedri | نظر

 

نگاهی به کتاب « شاعر مردم » ،  یاد نامه شاعر بسیجی زنده ‌یاد حاج محمد رضا آقاسی

کمتر شاعری را در سه دهه اخیر می ‌شناسیم که به اندازه ی « آقاسی » برای عموم مردم شناخته ‌شده باشد و مردم - از هر رده و مقام و موقعیتی - برای او و صدا و شعرش وقت بگذارند و شاعر را گرامی بدارند، ولو با انجام کارهای کوچک برای او ، خارج از چار چوب وظایف ‌شان .

بیگی حبیب ‌آبادی می‌ گوید هر وقت با آقاسی به کنگره‌ای ، جایی می ‌رفتند و در فرودگاه دچار مشکل می‌ شدند چه از جهت عبور از «گیت» چه از جهت عدم انطباق اسامی شاعران با اسامی‌ ای که برایشان بلیت خریداری شده بود ، آقاسی بود که با حضورش مشکل را حل می‌ کرد. این نوع خاطرات را بسیاری روایت کرده‌اند ، خاطراتی که یاد آور نفوذ آقاسی در قلوب مردم ایران است .

«شاعر مردم» نامی مناسب است برای یاد نامه چنین شاعری . کتاب با عباراتی از مقام معظم رهبری آغاز می‌شود: « با تأسف و تأثر خبر درگذشت شاعر آزاده و بسیجی مرحوم محمد رضا آقاسی را دریافت کردم. این حادثه غم‌ انگیز ، ضایعه‌ ای برای هنر و ادبیات متعهد کشور و بویژه شعر مذهبی و انقلاب به ‌شمار می ‌رود...» آقاسی را هم به عنوان شاعر انقلاب می ‌شناسیم ، هم به عنوان شاعر جنگ. زمان جنگ ، او هنوز چندان مشهور نبود، بگذارید اصل مطلب را بگوییم: مشهور نبود! این‌گونه هم شعر نمی‌گفت. آقاسی‌ ای که می‌ شناسیم، از اواخر دهه 60 نوع خواندنش و شیوه شاعری منحصر به فردش را پی ‌ریزی کرد. می‌گویند اوایل دهه 60 ، مدتی را در لبنان گذراند. این را از روایت شفاهی محمد رضا سهرابی‌ نژاد نقل می ‌کنم. اولین خاطره‌ای هم که از او دارم ، مربوط به سال 67 است که ظاهراً انطباق دارد با روایت سعید فلاح ‌پور که در این کتاب آمده: «اول ‌بار زمستان 67 او را دیدم. برف می ‌بارید و محمد رضا شال و کلاه کرده بود و با پالتویی بلند آمده بود به جلسه شعر.

در همان جلسه بی‌ ادعا بلند شد و سینی چای را برداشت و در جلسه دور گشت .

صحبت چند دقیقه ‌ای من و او و حرف‌های کوتاه یوسف‌ علی میرشکاک عزیز و حضرت استاد براتی ‌پور ، آشنایی اول من شد با او. در همان جلسه اول جوهر مایه او را دیدیم. در همان جلسه بی‌ ادعا بلند شد و سینی چای را برداشت و در جلسه دور گشت.» تا پیش از «این‌ گونه ‌گویی» آقاسی ، شاعر انقلاب و شاعر جنگ ، میان عامه مردم نفوذ داشت ، اما نفوذش به دلیل محتوای شعرها و وضعیت جنگی و تهییجی‌ ‌اش بود و کمتر شاعری در این میان ، با نام و چهره و شعرش برای مردم اقصی‌ نقاط کشور شناخته شده بود.

«آقاسی» در دورانی به شهرت رسید که رقبایش موسیقی پاپ و آثار سینمایی هالیوودی و بالیوودی بودند ، با این همه صدا و شعرش ، بازار «کاست» و بعدها «CD» کشور را به تصرف خود درآورد. برای خیلی از مردم ، «شعر امروز» با نام «آقاسی» معنا شد او هم شاعر اهل بیت‌(ع) بود و هم شاعر انقلاب، هم شاعر جنگ ، هم شاعر لحظه ‌های شادی و اندوه مردم.

یوسف‌ علی میرشکاک در «شاعر مردم» می‌نویسد: «آقاسی جز به قصد تقرب نمی‌سرود و هنگام سرودن، خود و نفس خود را یکسره از یاد می‌برد و به همین دلیل با استقبالی فراگیر و مردمی مواجه شد، استقبالی که لا‌اقل در میان معاصران هیچ‌کس از آن بهره‌مند نشده است. یکی دیگر از علل تصرف شعر آقاسی در خرد و روان مردم، ساده و بی‌پیرایه بودن آن است. مسلماً صرف ساده و بی‌تکلف بودن شعر موجب فراگیر شدن آن نمی‌شود، بلکه ریشه داشتن مضامین و معانی آن در جان مردم معتقد و علاقه‌مند به خاندان نبوت و ولایت، دلیل اصلی تأثیر شعر ساده و بی ‌تکلف آقاسی است

یادنامه‌ای که به کوشش علی داوودی منتشر شده ، مجموعه ‌ای است از «سوگ‌نوشته و سروده‌ها» و مقالات کوتاه و بلند تحقیقی و میان آثاری از این جنس ، قابل توجه است هم به دلیل کیفیت آثار و هم نحوه چینش و آمیختگی‌شان. در میان سوگ ‌سروده‌ ها، غزل «علی‌ رضا قزوه» که با شیوه نوشتاری غیر‌معمولی برای غزل، در این کتاب جای گرفته اثری متفاوت و گزارشگر است ، گزارشگر برای تاریخ.

تو محمد رضای آقاسی ، بچه ‌ی چار راه مختاری

کشته‌ ی صبح سوم خرداد ، شاعری عزت است یا خواری ؟

تو ، محمد رضای آقاسی ! بیمه هستی ؟ نه (تلخ می‌خندد)

کار و بار تو چیست ؟

- شعر ، آقا!

- شعر ؟ یعنی هنوز بیکاری ؟

تو ، محمد رضای آقاسی ! هدیه ‌ها را چه می‌ کنی ؟

- هدیه ؟

گاه این خواب، خلوت خلسه‌ گونه شاعرانه است که به اندازه خواب، وسعت و آرامش و رهایی دارد . در نتیجه شاعر در آنجا چیزی می‌یابد که در بیداری‌ های عادی هرگز نمی‌توان یافت.

دور و بر را ببین ، عزیز دلم ! تو که از این همه خبر داری

جمعه شب ، دیر وقت ، مهرآباد ، خسته می ‌آمدیم از سفری

خسته از شعر ، بر لبت سیگا ر، خستگی ، سرفه ، درد ، بیماری

- با شمایم که زور و زر دارید ، هیچ از درد ما خبر دارید؟

درد ما را نمی ‌توان گفتن ، با سیاستمدار بازاری

با غمی ، ماتمی ، تبی ، دردی مثل حافظ غریب ساخته‌ایم

بعد از این با کلاه فقر به سر ، کار ما رندی ‌ست و عیاری

چگونه آقاسی ، آقاسی شد ؟

دارد از دست می‌ رود شاعر ، روزها را سیاست آلوده‌ست

این همه طلحه، این هم تلخک ، این همه حرف ‌های تکراری

تو ، محمدرضای آقاسی! شیعه یعنی دو دست خالی تو

شعر وقتی شکستن من و ماست ، شاعری عزت است یا خواری؟

دکتر محمدرضا سنگری نیز در این کتاب می‌نویسد: «معمولاً سروده‌ هایی که گزارشی خواب ‌گونه دارد، بافت و ساختی شاعرانه‌ تر می ‌یابد. وقتی آقاسی نقد اجتماعی می‌کند و گوشه چشمی به مخاطب دارد، شعر او هم افق سروده ‌های ناب خواب‌گونه‌اش نیست. البته این ویژگی توجیه ‌پذیر نیز هست، چرا که «خواب» با شعر همسایه تر است تا با واقعیت. اشتباه نشود، منظور از خواب در اینجا خواب معمولی نیست. گاه این خواب، خلوت خلسه‌ گونه شاعرانه است که به اندازه خواب، وسعت و آرامش و رهایی دارد . در نتیجه شاعر در آنجا چیزی می‌یابد که در بیداری‌ های عادی هرگز نمی‌توان یافت.»

و بالاخره این‌ که «آقاسی» هم رفت و این یادنامه اوست که پس از چند سال شکل گرفته و منتشر شده. شعر «آقاسی» هنوز هم مورد اقبال عامه است و چهره و صدایش آشناست برای نسلی که او را و شعرش را تجربه کرد. هنوز هم هر شاعری می‌ خواهد به مضامین او نزدیک شود یا شیوه خواندنش ‌اش را تقلید کند ، مردم می‌گویند: «ببینید! می‌خواهد ادای آقاسی را دربیاورد!» او، ویژه است چه شعرش را در ترازوی نقد ادبی بگذاریم و بپسندیمش چه نپسندیم. او یک دوره را به نام خود سکه زده و نقد ادبی چاره‌ای ندارد به جز آنکه در پی واکاوی رویکرد های ادبی او باشد برای کشف این نکته که: چگونه آقاسی، آقاسی شد.

 



منبع :

روزنامه ایران




دوشنبه 92/8/13 | 6:26 عصر | khedri | نظر

 

 حضرت فاطمه زهرا(س) در آینه شعر فارسی

 


حضرت فاطمه زهرا(س) در آینه شعر فارسی

 

اگرچه سخن گفتن از شخصیت جامع و بی نظیر ودیعه رسول اعظم(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) آن گاه که خداوند هستی او را توصیف و ایشان را خیر کثیر معرفی نموده است بسیار سخت و صعب است اما برای اظهار محبت و ابراز مودت و عشق به آستان آسمانی اش، شاعران و نویسندگان فارسی زبان آثار ارزش مند خویش را با نام و یاد و ذکر مناقب و سجایای حضرت فاطمه زهرا مزین نموده و شاهکارهایی آفریده اند که علاوه بر جنبه های معنوی، دینی و اعتقادی از نظر ادبی نیز حایر اهمیت و جایگاهی به سزا هستند.

 

وجود مقدس آن بانوی پرهیزگار مجموعه ای از عالی ترین صفات و ارزش هایی است که کمتر در وجود یک انسان اجتماع می کند. آن بانو آیینه تمام نمای فداکاری، ادب، عصمت، ساده زیستی، نوع دوستی، دین داری، عفت، گذشت، صبر، استقامت، جهاد، صداقت و دفاع از حریف ولایت و ده ها سجایای ممتاز انسانی است.

 

محبوب ترین بانوان جهان در نگاه سخن سرایان، خاتون آب و آیینه، بانوی عاطفه و ایثار و یگانه یک دانه دردانه ای است که در عظمت ولادت خجسته اش سوره گران قدر کوثر نازل شد و به پیامبر رحمت و قلب محزون او حرارتی مضاعف بخشید و به او نوید آینده ای بزرگ را بخشید.

 

هیچ کس نمی تواند فاطمه را بستاید و هیچ کس هم نمی تواند فاطمه را نستاید و به راستی قلم و تقریر ما خاکیان چگونه می تواند عظمت و شکوه و هیبت افلاکی او را بستاید یا نستاید و از این رو هرکس این همه فضایل و شکوه و مجد را نادیده انگارد خود را حقیر و کوچک نمایانده است و بس.

 

علاوه بر تمام فضایل و مناقب مذکور، فاطمه دختر محمد(ص) و خدیجه (س) و همسر علی مرتضی(ع) و مادر حسنین (علیهما السلام) و زینب و ام کلثوم و ام الامه و ام الائمه و ام النساء است و خویشان و سلاله پاک او همه از مجاهدان و شهیدان والامقام. فاطمه ممتازترین بانوی دو گیتی است و در چنین مرتبتی آسمانی هیچ بانویی هم شأن و هم ردیف او نبوده و نخواهد بود.

 

ایشان شخصیتی بی همتا و «عدیم النظیر و غریب الدهر»اند که هم چون خورشیدی فروزان فراسوی ره پویان طریق هدایت و سعادت و ولایت در آسمان انسانیت پرتوافشانی و نوررسانی می کنند و کالبد ارزش های والای اخلاقی و کمالات و سجایا و ارزش های گران قدر انسانی را روح می بخشند و الگویی تمام معنا از جمیع کمالات و برجستگی هایی که یک انسان الهی در همه ابعاد وجودی خویش می تواند داشته باشد در زندگی اندک و پرعظمت آن در دانه رسول ترسیم شده است.

 

معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی و جلوه های جبروتی، ملکی و ناسوتی همه در این شخصیت جمع بود و بی شک شخصیت عظیم و والای عصاره هستی هنوز هم برای ما ناشناخته باقی مانده است.

 

پیرامون نخستین اشعاری که درباره حضرت فاطمه(س) سروده شده ذکر این نکته ضروری است که تمامی اشعاری که درباره آن بانوی بزرگوار سروده شده به ما نرسیده است و سهواً و یا عمداً از بین رفته و یا به صورت مکتوب ثبت نشده است.

 

اگرچه در سرآغاز تحمید ودیعه رسول اکرم به اشعار فراوانی از شعرای مشهور و نامی عرب در نخستین قرون هم چون یحیی بن حکم (برادر مروان حکم) ابومحمد عبدالسلام بن رغبان مشهور به دیک الجن (شاعر نامدار عرب در قرن دوم)، دعبل خزاعی، احمد بن محمد بن صنوبری، ابوالحسن مهیار بن مرزویه و شهید اول و ... برمی خوریم اما ادبیات فارسی ما هم که ریشه در تعالیم عالیه اسلام عزیز و عجین با روح و فطرت خداجو و اهل بیت دوست است، در این زمینه غنی و پربار است. ولی آن چه قابل تذکر است این است که گویا در خصوص شخصیت عظیم و الهی حضرت زهرا(س) در آثار ادبی فارسی، ابیات کم واندکی را می توان یافت که دلیل این امر را باید ناشی از ایجاد جو خفقان و وحشت حکما و خلفای اموی و عباسی و فقدان آزادی اندیشه و سخت گیر ی های گاهی مهلک و شکنجه های شاعران مادح اهل بیت خاصه حضرت زهرا(س) جست وجو کرد، اما قطعاً اوضاع خطیر عصر کنونی ایجاب می کند که شاعران و خطیبان و نویسندگان عصر حاضر تلاش مضاعف نمایند تا شکوهمند و عظیم، آن حضرت را به جامعه امروزین ما منتقل کنند، زیرا زهرا(س) ستاره ی منور ازهری است که اگر درست و با دیدی عالی بر او و اندیشه ها و اعمال او نظرافکنیم، راه های پرتلاطم و پرسنگلاخ حیات را بر ما خواهد نمایاند تا به بیراهه نرویم و در فراز و نشیب های آن سقوط هم نکنیم.

 

قطعاً باید گفت که در میان زنان، هیچ بانویی هم اندازه خیرالنساء جهانیان(س) مورد ستایش و تبجیل قرار نگرفته و نامش در حوزه ادب فارسی ما تکرار نشده است.


 

خواجوی کرمانی، شاعر عارف کرمانی در مدح فاطمه زهرا ابیات:

به نور چشم پیمبر که نور ایمان بود

عقیق صفوت یاقوت شرع را کان بود

نبود هیچ به عذر احتیاجش از پی آن

که شمع جمع طهارت از او فروزان بود

از آن به وصلت او زهر شده لآلی

که از شرف قمرش در سراچه دربان بود

نگشت عمر وحی از «حی» فزون ز روی حساب

چرا که زندگی او به حی حنان بود

 

را می سراید که «حی» به حساب ابجد عدد هجده است که دوران حیات حضرت فاطمه(س) را اشاره می نماید، ضمن این که خواجو در ابیات دیگری، ام الائمه حضرت زهرا(س) را بر بالانشینان و کروبیان حرم قرب و قدس الهی رجحان و برتری می دهد:

 

منظومه محبت دهر و آل او

بر خاطر کواکب ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول بر سر معجر نوشته اند

 

از دیگر شاعران برجسته ادب فارسی که نگاهی ویژه و ممتاز به حضرت فاطمه زهرا(س) داشته و در بسیاری از ابیات او در مدح و رثای اهل بیت می توان عشق و ارادت را مشاهده کرد، ناصرخسرو است:

 

قال اول جز پیمبر کس نگفت

وآنگهی زی آل او آمد مقال

جز که زهرا(س) و علی(ع) و اولادشان

مر رسول مصطفی(ص) را کیست آل؟

 

ناصرخسرو در ادبیات دیگری حضرت فاطمه زهرا(س) را شفیعه روز جزا می خواند:

رضوان به هشت خلد نیارد سر

صدیقه گر بود به حشر یارش

باکش ز هفت دوزخ سوزان نی

زهرا(س) چو هست یار و مددکارش

آن روز بیایند همه خلق و مکافات

هم ظالم و هم عادل بی هیچ محابا

آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع

پیش شهدا دست من و دامن زهرا(س)

چون به حب آل زهرا(س) روی شستی روز حشر

نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا

پس پی آن پسران رو، پس از آن که تو را

پسران علی(ع) و فاطمه ز آتش سپرند

 

 

حکیم ناصرخسرو در بیتی دیگر به جریان مباهله و همراهی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) در این جریان با پیامبر اکرم(ص) می پردازد و می گوید:

 

ذوالفقار ایزدی سوی که فرستادم بعد

زن و فرزند که را برد جز زهرا(س) و شبیر

 

با مطالعه تاریخ سراسر افتخار اسلام عزیز درمی یابیم که فاطمه زهرا شمع حیات معنوی بود و به همان آرامش و وقاری که زنان باید داشته باشند رسالتش را انجام داد و از خانه کوچک علی(ع) حیات بشریت را از حقیقت سیراب کرد اما با عظمت و شکوه غیرقابل توصیفش علی(ع) را انتخاب کرد و علی(ع) هم او را و به راستی که اگر علی(ع) نبود کفو و همسری برای فاطمه(س) نبود.

 

 

حکیم قبادیان این مسئله را در قالب بیت زیر توصیف می کند که:

 

کفوی نداشت حضرت صدیقه(س)

گر می نبود حیدر(ع) کرارش

 

نگاه عطار نیشابوری هم به فاطمه زهرا(س) و زندگانی و تقوای ایشان ویژه و برجسته است. در الهی نامه و مصیبت نامه، نام حضرت فاطمه زهرا(س) چندین بار به مناسبت در حکایات آمده است مثلاً در الهی نامه عطار از جهاز ناچیز فاطمه زهرا سخن می گوید و این که هنگامی که اسامه جهاز حضرت زهرا(س) را به خانه امام علی(ع) می برد می گرید. پیامبراکرم(ص) سبب را از اسامه می پرسد. او می گوید:

 

بدو گفتم ز درویشی زهرا(س)

مرا جان و جگر شد خون و خارا

کسی کاو خواجه هر دو جهان است

جهاز دخترش اینک عیان است


 

عطار در الهی نامه برای حضرت فاطمه زهرا لقب «خاتون جنت» را به کار می برد و می گوید:

 

همه یاران در آن اندوه و محنت

شدند آخر بر خاتون جنت

 

سنایی غزنوی نیز توصیف زیبایی از ام الائمه دارد. او سیمای حضرت زهرا(س) را خیرالنساء می داند که زنی هم چون او در این دنیا نیست.

 

سراسر جمله عالم پر زنان اند

زنی چون فاطمه خیر النساء کو؟

 

هلالی جغتایی شاعر غزل سرای عهد صفوی در بیتی چهارماه سعادت را چنین معرفی می نماید که:

کیست آن چهار مه به مذهب من

علی(ع) و فاطمه(س)، حسین(ع) و حسن(ع)

 

اقبال لاهوری شاعر و متفکر پاکستانی در مثنوی نسبتاً طولانی خود، حضرت فاطمه زهرا(س) را اسوه کامل و دل گرمی برای تمام زنان جهان می داند:

 

نور چشم رحمه للعالمین

آن امام اولین و آخرین

بانوی آن تاجدار هل اتی

مرتضی مشکل گشا شیر خدا

پادشاه و کلبه ایوان او

یک حسام و یک زره سامان او

مادر آن مرکز پرگار عشق

مادر آن کاروان سالار عشق

 

به جهت پرهیز از اطاله کلام به بیان ابیاتی از دیگر شاعران بلندآوازه ادب فارسی که در حقیقت سندی مستند بر حقانیت و بزرگواری بانوی حقیقت است، اشاره می گردد:

 

? ابن یمین:

که خاتون جنت گذر می کند

ز آب مژه خاک تر می کند

? شیخ بهایی:

الهی الهی به صدق خدیجه

الهی الهی به زهرای اطهر

که بر حال زار بهایی نظر کن

به حق امامان معصوم یکسر

? محیط قمی:

چشم امید نیست به هیچ آستان مرا

الا به آستانه فرخنده بتول

ام الائمه النقبا بانوی جزا

نور الهدی حبیبه حق بضعه رسول

آن بانویی که دور حریمش گذر نکرد

از دور باش عصمت او و هم بوالفضول

 

در پایان باید گفت که در ادبیات عرب و فارسی هیچ بانویی تاکنون به این مرتبه مورد توجه و تکریم سخن سرایان قرار نگرفته است. پس از گذشت بیش از 14قرن سیمای ملکوتی حضرت فاطمه زهرا(س) همچنان تابناک و شمار ارادتمندان و شاعران شیفته فضایل و کمالات آن حضرت هم چنان رو به افزایش است.

 

پس از خیزش انقلابی مردم ایران توصیف مقام حضرت زهرا(س) رنگ خاصی به خود گرفت و چه بسیار اشعار ارزش مندی که در مدح و ثنای دردانه یکتای پیامبر سروده شد که به راستی دل انگیز و دل نواز و بیان گر نیاز انسان امروزی به سرچشمه خوبی ها و فضایل و نیکی هاست.




دوشنبه 92/8/13 | 6:26 عصر | khedri | نظر
مطالب جدید تر مطالب قدیمی تر